جدول جو
جدول جو

معنی مترشح - جستجوی لغت در جدول جو

مترشح
تراونده، ترشح کننده
تصویری از مترشح
تصویر مترشح
فرهنگ لغت هوشیار
مترشح
((مُ تِ رَ شِّ))
تراونده، ترشح کننده
تصویری از مترشح
تصویر مترشح
فرهنگ فارسی معین
مترشح
ترشح کننده، تراوش کننده، تراونده، پرورش یافته و شایسته برای کاری
تصویری از مترشح
تصویر مترشح
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مترشحه
تصویر مترشحه
مترشحه در فارسی مونث مترشح: زهناک تراوه مونث مترشح جمع مترشحات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متوشح
تصویر متوشح
حمایل افکنده، آراسته، زینت یافته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مترشش
تصویر مترشش
چکنده، چیزی که قطره قطره فروریزد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مترشش
تصویر مترشش
چکنده آبده چکنده مایع ریزنده
فرهنگ لغت هوشیار
جامه پوشیده، شمشیر آویخته پوشنده جامه: شیری بود پرهیزگار... باطنی مترشح از خصایص حلم و کم آزاری و ظاهری متوشح بوقع شکوه شهریاری، آنکه شمشیر بپهلو آویزد جمع متوشحین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متوشح
تصویر متوشح
((مُ تَ وَ شِّ))
پوشنده جامه، آن که شمشیر به پهلو آویزد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترشح
تصویر ترشح
تراوش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترشح
تصویر ترشح
تراوش، بارش کم، تراویدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرشح
تصویر مرشح
تربیت شده، به تدریج پرورده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترشح
تصویر ترشح
تراویدن، پاشیده شدن مایعات به لباس یا بدن و مانند آن، تراوش آب از خلال سنگ یا چیز دیگر، به تدریج قوت گرفتن، توانا شدن و شایستگی حاصل کردن برای کاری
فرهنگ فارسی عمید
از ساخته های فارسی گویان بر گرفته از واژه ریش پارسی ریش تراشیده ریش تراشیده: امردان گرچه گل گلشن حسن اند ولی خارخار دل از ان شوخ مترش باشد، (فیضی) تاز... پسر امرد و مترش ضخیم را گویند. (برهان قاطع) توضیج مترش بفتح راء معمله مشدد بصیغه اسم مفعول از باب تفعیل مرد ریش تراشیده شده و این تصرف فارسی زبانان متعرب است که از تراشیدن که کلمه فارسی است بطور عربی اشتقاق کرده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرشح
تصویر مرشح
خوب ادب یافته و تربیت شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترشح
تصویر ترشح
((تَ رَ شُّ))
تراویدن، پاشیده شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرشح
تصویر مرشح
((مُ رَ شَّ))
تربیت شده، ادب یافته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترشح
تصویر ترشح
Ooziness, Secretion
دیکشنری فارسی به انگلیسی
выделение , секреция
دیکشنری فارسی به روسی
Exsudation, Sekretion
دیکشنری فارسی به آلمانی
виділення , секреція
دیکشنری فارسی به اوکراینی
exsudação, secreção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
essudazione, secrezione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
exsudation, sécrétion
دیکشنری فارسی به فرانسوی
exsudatie, afscheiding
دیکشنری فارسی به هلندی
การซึม , การหลั่ง
دیکشنری فارسی به تایلندی
ترشّحٌ , إفرازٌ
دیکشنری فارسی به عربی
रिसाव , स्राव
دیکشنری فارسی به هندی
זִלְגוּל , הפרשה
دیکشنری فارسی به عبری