جدول جو
جدول جو

معنی مترتم - جستجوی لغت در جدول جو

مترتم(مُ تَ رَتْ تِ)
آن که رتمه بندد و رتمه رشته ای که بر انگشت بندند جهت یاد دادن چیزی که گفته باشند. (آنندراج). کسی که بر انگشت خود جهت یادداشت رشته ای بسته باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به ترتم شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کسی که آداب وروسم چیزی را رعایت می کند ولی از حقیقت آن آگاه نیست یا به آن توجه نمی کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متحتم
تصویر متحتم
واجب، لازم، واضح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مترنم
تصویر مترنم
در حال خوانده یا نواخته شدن، کسی که آواز می خواند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مترجم
تصویر مترجم
کسی که سخنی را از زبانی به زبان دیگر ترجمه می کند، کنایه از بازگو کننده، بیان کننده مثلاً این شعر مترجم احساسات شاعر است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مترجم
تصویر مترجم
ترجمه شده، مطلبی که از زبانی به زبان دیگر ترجمه شده است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مترتب
تصویر مترتب
استوار و ثابت، بر جای خودایستاده، کنایه از قرارداده شده، مستقر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مترسم
تصویر مترسم
نویسنده و رسم کننده و صاحب رسم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متختم
تصویر متختم
در انگشت کننده نگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مترجم
تصویر مترجم
ترجمه کرده شده و از زبانی به زبانی دیگر بیان کرده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مترتب
تصویر مترتب
استوار و ثابت و بر جای ایستاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مترنم
تصویر مترنم
سراینده و مغنی و سرود گوینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مترحم
تصویر مترحم
مهربان مهربانی کننده
فرهنگ لغت هوشیار
ریزه خوار، بایا کننده بایا بایسته واجب شده لازم ضرور. واجب کننده لازم کننده جمع متحتمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مترنم
تصویر مترنم
((مُ تَ رَ نِّ))
آواز خواننده، زمزمه کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مترجم
تصویر مترجم
((مُ تَ جَ))
از زبان دیگر گردانده، ترجمه شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مترجم
تصویر مترجم
((مُ تَ جِ))
کسی که مطلبی را از زبانی به زبان دیگر ترجمه کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مترتب
تصویر مترتب
((مُ تَ رَ تِّ))
ترتیب داده شده، پدید آمده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متحتم
تصویر متحتم
((مُ تِ حَ تِّ))
واجب کننده، لازم کننده، جمع متحتمین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مترجم
تصویر مترجم
ترزبان، برگرداننده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مترجم
تصویر مترجم
Interpreter, Translator
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مترجم
تصویر مترجم
interprète, traducteur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مترجم
تصویر مترجم
통역사 , 번역가
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مترجم
تصویر مترجم
tercüman
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مترجم
تصویر مترجم
penerjemah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مترجم
تصویر مترجم
अनुवादक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مترجم
تصویر مترجم
interprete, traduttore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مترجم
تصویر مترجم
intérprete, tradutor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مترجم
تصویر مترجم
intérprete, traductor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مترجم
تصویر مترجم
tolk, vertaler
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مترجم
تصویر مترجم
перекладач
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مترجم
تصویر مترجم
переводчик
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مترجم
تصویر مترجم
tłumacz
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مترجم
تصویر مترجم
Dolmetscher, Übersetzer
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مترجم
تصویر مترجم
מְתָרְגֵּם , מְתַרגֵם
دیکشنری فارسی به عبری