- متذعلب (مُ تَ ذَ لِ)
مرد سبک جامه، پنهان رونده، بر پهلو خفته. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تذعلب شود
معنی متذعلب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(اِ)
لغت نامه دهخدا
پنهان رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، بر پهلو خفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، جامۀ سبک پوشیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
(مُ تَ ءَلْلِ)
لغت نامه دهخدا
گردآمده و جمع شده. (آنندراج). فراهم شده و گردآمده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تألب شود
(مُ تَ صَ لِ)
لغت نامه دهخدا
درویش و محتاج. (آنندراج). درویش و محتاج و تنگدست. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، پشم ریخته. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تصعلک شود
(مُ تَ عَ لِ)
لغت نامه دهخدا
زشت حال و لاغر و نزار. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). لاغر و نزار. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعثلب شود
(مُ تَ لِ)
لغت نامه دهخدا
جنگ و بدی کننده با هم. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خشمناک و غضبناک بر یکدیگر. (ناظم الاطباء). رجوع به تکالب شود
(مُ تَ لِ)
لغت نامه دهخدا
نعت فاعلی از استعلاب. گوشت برگردیده بوی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به استعلاب شود
(مُ تَ لَ لِ)
لغت نامه دهخدا
غلطنده از گرسنگی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که می جنبد و در می غلطد. (ناظم الاطباء). رجوع به تلعلع شود، عسل متلعلع، عسل که دراز شود وقت برداشتن. (منتهی الارب). انگبین که دراز شود وقت برداشتن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). انگبین بسته و منجمد و انگبین که در برداشتن دراز گردد. (ناظم الاطباء)
(مُ تَ لَ لِ)
لغت نامه دهخدا
درنگ کننده در کار و توقف نماینده. (آنندراج) (منتهی الارب). آهسته و درنگ کننده در کار. (ناظم الاطباء). و رجوع به تلعلم شود
(مُ تَ ءِ)
لغت نامه دهخدا
آنچه به لباس مانند گرگ باشد برای ناقه تا بر بچۀ غیرمهربان گردد. (آنندراج). هر چیزی که متشکل به شکل گرگ شده باشد و مخصوصاً آن را به ماده شتر می نمایانند تا بر بچۀ غیر مهربان گردد. (ناظم الاطباء) ، باد که نرم و مختلف وزد. (آنندراج). باد نرم که مختلف وزد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تذائب شود
(مُ تَ ذَبْ بَ لَ)
لغت نامه دهخدا
زنی که به رفتارمردان رود. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به متذبل و تذبل شود
(مُ تَ ذَ ذِ)
لغت نامه دهخدا
مال پراکنده و جدا. (آنندراج). مال پراکنده وجدا گردیده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تذعذع شود
(مُ تَ ذَیْ یَ لَ)
لغت نامه دهخدا
زمین اندک باران رسیده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و رجوع به تذیل شود
(مُ تَ ذَعْ عِ)
لغت نامه دهخدا
ترسنده از پری. (آنندراج). ترسیده شده از جن و پری. (ناظم الاطباء). و رجوع به تذعب شود
تازی نما تازی مانند تازیگونه خود را به عرب مانند کننده جمع متعربین
جمع متعب، جمع متعبه، رنج خیزها رنج گاه ها رنج آوران در غیاث اللغات (متاعب) ( جمع تعب است بر خلاف قیاس) رنج ها ماندگی ها جمع متعب و متعبه
