جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با متشعب

متشعب

متشعب
پراکنده شونده و پراکنده و شاخ شاخ. (آنندراج). متفرق و منقسم و شاخه شاخه شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تشعب شود
لغت نامه دهخدا

متاعب

متاعب
متعب ها، آنانکه دچار رنج و تعب شده اند، جمعِ واژۀ متعب
متاعب
فرهنگ فارسی عمید

متاعب

متاعب
جمع متعب، جمع متعبه، رنج خیزها رنج گاه ها رنج آوران در غیاث اللغات (متاعب) ( جمع تعب است بر خلاف قیاس) رنج ها ماندگی ها جمع متعب و متعبه
فرهنگ لغت هوشیار