جدول جو
جدول جو

معنی متدرجاً - جستجوی لغت در جدول جو

متدرجاً(نِ اَ کَ دَ)
بطور آهستگی و تدریج و کم کم. (ناظم الاطباء). به تدریج. آهسته آهسته: متدرجاً پله های ترقی را طی خواهدکرد. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به تدریجاً شود
لغت نامه دهخدا
متدرجاً((مُ تَ دَ رِّ جَ نْ))
به تدریج، آهسته آهسته
تصویری از متدرجاً
تصویر متدرجاً
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متدرج
تصویر متدرج
درجه به درجه، آهسته، کم کم، کم کم و آهسته آهسته پیش رفتن، به تدریج و تأنّی، خوش خوش، پلّه پلّه، خرد خرد، نرم نرمک، رفته رفته، آهسته آهسته، خوش خوشک، تدرّج، نرم نرم، کم کم، آرام آرام، اندک اندک، جسته جسته، کیچ کیچ
فرهنگ فارسی عمید
(نَ رَ / رِ بَ زَ دَ)
متدرجاً و بطور تدریج و آهستگی. (ناظم الاطباء). به تدریج. خردخرد. کم کم. رفته رفته
لغت نامه دهخدا
(نِ رَ / رِ دَ)
مأخوذ ازتازی، کاری که شخص از روی اراده و میل خود از برای خدا و از جهت تحصیل ثواب و اجر اخروی می کند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مِ دِ رِ)
دهی از دهستان چادگان است که در بخش داران شهرستان فریدن واقع است. 424 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ دَرْ رِ)
آن که اندک اندک قریب گردد. (آنندراج). آهسته آهسته و کم کم پیش رفته. (ناظم الاطباء). آن که آهسته و به تدریج پیش رود. و رجوع به تدرج شود
لغت نامه دهخدا
بتدریج، آهسته آهسته، کم کم، بطور آهستگی و تدریج، به آهستگی آهسته آهسته بتدریج آهسته آهسته، متدرجا پله های ترقی را طی خواهد کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مندرجات
تصویر مندرجات
جمع مندرجه، آمودگان، گنجیدگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدرجات
تصویر تدرجات
جمع تدرج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متدرج
تصویر متدرج
آهسته یاز آنکه آهسته و بتدریج پیش رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متدرج
تصویر متدرج
((مُ تَ دَ رِّ))
آهسته و کم کم پیش رونده
فرهنگ فارسی معین
آهسته آهسته، اندک اندک، به تدریج، کم کم، به آهستگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
درجه به درجه، تدریجی، به تدریج
فرهنگ واژه مترادف متضاد