معنی متدثر - جستجوی لغت در جدول جو

متدثر

لغت نامه دهخدا

متاثر

اثر پذیرنده، اندوهگین، آزرده خاطر

فرهنگ فارسی عمید

متعثر

ویژگی کسی که پایش بلغزد و در حال زمین خوردن است

فرهنگ فارسی عمید

متدبر

کسی که از روی عقل می اندیشد، عاقل، دانا، خردمند، فرزانه، لبیب، حصیف، اریب، خردومند، پیردل، داناسر، خردور، بخرد، نیکورای، متفکّر، فروهیده، فرزان، خردپیشه، صاحب خرد، راد

فرهنگ فارسی عمید

متکثر

بسیار، متعدد

فرهنگ فارسی عمید

متاثر

متالم و غمگین و مهموم و مغموم و مضطرب و متفکر، پذیرنده اثر چیزی را سنهیده آزرده نو ژیده متاثره مونث متاثر: سنهیده آنکه اثر پذیرد اثر پذیر، اندوهگین متالم جمع متاثرین

فرهنگ لغت هوشیار

متدمر

نابود شونده

فرهنگ لغت هوشیار

متدبر

اندیشه کننده، آنکه درست دریافت میکند

فرهنگ لغت هوشیار

متکثر

بسیار شونده، بسیار جوینده، بسیار بسیار شونده، بسیار جوینده بسیار گیرنده (از چیزی) جمع متکثرین، بسیار متعدد: پس اگر چنین نیست و هر صفتی را بذات خویش معنی دیگرست یک جوهر شش صفت متکثر باشد متوحد و منفرد نباشد

فرهنگ لغت هوشیار

متعثر

شکوخیده زبان لغزنده زبان لغزنده لغزش یابنده: ... بدست بوس رسیده از بار وقار حضرت متاثر و در اذیال دهشت متعثر بمقامی که تخصص رفت بایستاد

فرهنگ لغت هوشیار