جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با متعثر

متعثر

متعثر
شکوخیده زبان لغزنده زبان لغزنده لغزش یابنده: ... بدست بوس رسیده از بار وقار حضرت متاثر و در اذیال دهشت متعثر بمقامی که تخصص رفت بایستاد
فرهنگ لغت هوشیار

متعثر

متعثر
زبان که در سخن شکوخد و شکوخیده زبان. (آنندراج). زبان گرفته و با لکنت زبان. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). لغزنده و لغزش یابنده: به دست بوس رسیده از بار وقار حضرت متأثر و در اذیال دهشت متعثر، به مقامی که تخصص رفت بایستاد. (مرزبان نامه). و رجوع به تعثر شود
لغت نامه دهخدا

متاثر

متاثر
متالم و غمگین و مهموم و مغموم و مضطرب و متفکر، پذیرنده اثر چیزی را سنهیده آزرده نو ژیده متاثره مونث متاثر: سنهیده آنکه اثر پذیرد اثر پذیر، اندوهگین متالم جمع متاثرین
فرهنگ لغت هوشیار

متکثر

متکثر
بسیار شونده، بسیار جوینده، بسیار بسیار شونده، بسیار جوینده بسیار گیرنده (از چیزی) جمع متکثرین، بسیار متعدد: پس اگر چنین نیست و هر صفتی را بذات خویش معنی دیگرست یک جوهر شش صفت متکثر باشد متوحد و منفرد نباشد
فرهنگ لغت هوشیار