جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با متدبر

متدبر

متدبر
کسی که از روی عقل می اندیشد، عاقِل، دانا، خِرَدمَند، فَرزانِه، لَبیب، حَصیف، اَریب، خِرَدومَند، پیردِل، داناسَر، خِرَدوَر، بِخرَد، نیکورای، مُتِفَکِّر، فَروهیدِه، فَرزان، خِرَدپیشِه، صاحِب خِرَد، راد
متدبر
فرهنگ فارسی عمید

متدبر

متدبر
اندیشه کننده. (آنندراج). کسی که از روی آگاهی اندیشه می کند. (ناظم الاطباء) ، حقیقت چیزی دریابنده. (آنندراج). آن که درست دریافت می کند. (ناظم الاطباء) ، آن که به خوبی می آراید و ترتیب می دهد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تدبر شود
لغت نامه دهخدا

متدبره

متدبره
متدبره در فارسی مونث متدبر: اندیشنده، ژرفکاو مونث متدبر جمع متدبرات
فرهنگ لغت هوشیار