جدول جو
جدول جو

معنی متبکر - جستجوی لغت در جدول جو

متبکر
(مُ تَ بَکْ کِ)
پیش شونده. (آنندراج). کسی که پیش می رود. (ناظم الاطباء). و رجوع به تبکر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متشکر
تصویر متشکر
سپاس گزار، سپاسگزارم، ممنونم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متبحر
تصویر متبحر
کسی که در علمی اطلاعات فراوان دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متفکر
تصویر متفکر
کسی که در امری فکر و اندیشه می کند، فکر کننده، عاقل، دانا، خردمند، اریب، فروهیده، حصیف، فرزانه، خردپیشه، لبیب، خردور، داناسر، فرزان، صاحب خرد، متدبّر، خردومند، نیکورای، پیردل، بخرد، راد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متنکر
تصویر متنکر
کسی که خود را به صورتی نشان دهد که شناخته نشود، ناشناس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متبرک
تصویر متبرک
دارای خیر و برکت، با برکت، خجسته و مبارک، دارای قداست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبتکر
تصویر مبتکر
کسی که چیز تازه ای به وجود بیاورد، ابتکار کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متکبر
تصویر متکبر
خودخواه، خودبین، گردنکش، از نام های خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متذکر
تصویر متذکر
به یادآورنده، یاد کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متبصر
تصویر متبصر
نیک نگرنده شناسا بصیر و دانا دقیق جمع متبصرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متکبر
تصویر متکبر
خودپسند و مغرور، بزرگمنش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متشکر
تصویر متشکر
سپاسدار، سپاسگزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متهکر
تصویر متهکر
شگفت نماینده و سرگشته و حیران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متنکر
تصویر متنکر
دیگرگون شونده، تغییر داده صورت و وضع خود را تا آنکه شناخته نشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستبکر
تصویر مستبکر
باد سار بد دماغ، گردنکش، خود خواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متذکر
تصویر متذکر
یاد کننده، بیاد آورنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متفکر
تصویر متفکر
اندیشنده، فکر کننده، آنکه بیندیشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متبرر
تصویر متبرر
فرمانبردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متبحر
تصویر متبحر
بسیار علم، کسی که علم و اطلاعات بسیار دارد
فرهنگ لغت هوشیار
اشوند فریسته فرخنده مبارک میمون: و چون باز آید شهر را خوازه بندند بسبب آمدن از آنجای متبرک و این نور را در ولایتهای دیگر نور بخارا خوانند، مقدس و روز جمعه سیوم مزار متبرک جام را مخیم اقبال ساخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبتکر
تصویر مبتکر
ابتکار کننده، نو آور ابتکار شده، نوآورده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متذکر
تصویر متذکر
((مَ تَ ذَّ کِ))
یادآوری کننده، به خاطر آورنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متبرک
تصویر متبرک
((مُ تَ بَ رِّ))
خجسته، فرخنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متبصر
تصویر متبصر
((مَ تَ بَ صِّ))
بصیر و دانا، دقیق، جمع متبصرین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متکبر
تصویر متکبر
((مُ تَ کَ بِّ))
خودبین، مغرور، دارای تکبر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متنکر
تصویر متنکر
((مُ تَ نَ کِّ))
ناشناس، کسی که ظاهر خود را تغییر داده باشد تا آن که شناخته نشود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متفکر
تصویر متفکر
((مُ تَ فَ کِّ))
اندیشمند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متبحر
تصویر متبحر
((مُ تَ بَ حِّ))
ماهر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متشکر
تصویر متشکر
((مُ تَ شَ کِّ))
سپاس دار، شکرگزار، آن که تشکر می کند و سپاس به جا می آورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متکبر
تصویر متکبر
خودپسند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متشکر
تصویر متشکر
سپاسمند، سپاسگزار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متذکر
تصویر متذکر
یادآور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متبحر
تصویر متبحر
چیره دست، زبردست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مبتکر
تصویر مبتکر
نوآور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متفکر
تصویر متفکر
اندیشگر، اندیشمند
فرهنگ واژه فارسی سره