- متارکه
- جدایی
معنی متارکه - جستجوی لغت در جدول جو
- متارکه
- جفای یکدیگر بگذاشتن، مصالحه کردن در بیع، دست برداشتن از یکدیگر، قطع رابطه با همسر خویش
- متارکه ((مُ رِ کِ))
- ترک جنگ ومخاصمه، جدایی زن و شوهر
- متارکه
- جدا شدن زن وشوهر از یکدیگر، طلاق، ترک کردن موقت جنگ، کنایه از جدایی، ترک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مبارکه در فارسی مونث مبارک: همایون فرخ و گندم دراز خوشه مونث مبارک جمع مبارکات: این طبقه بدر دولتخانه مبارکه جمع شده در برابر درگاه رحل اقامت انداختند. یا لیله مبارک قدم. هر شب از شبهای مقدس، شب نیمه شعبان
متدارکه در فارسی مونث متدارک: رسنده، دریابنده مونث متدارک جمع متدارکات
مقدس، محترم، روزهای میمون و خجسته
متبارکه در فارسی مونث متبارک: انا هید آفریکان مونث متبارک جمع متبارکات
متحرکه در فارسی مونث متحرک: لانا نوان جنبنده مونث متحرک جمع متحرکات
متبرک، دارای خیر و برکت، با برکت، خجسته و مبارک، دارای قداست
مادینه تارک رهاییده وانهاده مونث تارک. یا تارکه دنیا. زنی که از دنیااعراض کرده زاهده
تارک، ترک کننده، رها کننده
بمعنی آفتاب است
رها کردن، وا گذاشتن، گسستن جدا شدن بریدن پیوند ترک کردن، دست برداشتن از یکدیگر، رابطه خود را با زن خویش قطع کردن
انبوه، چگال، فشرده
پیکار، چالش، ستیز، نبرد
اینترنت
روی هم جمع شده، انبوه، فشرده
نوعی تیر که پیکان مخصوصی داشته
متروک، به جاگذاشته شده، واگذاشته شده، واگذاشته
آمدن بامداد
پیروان مبارک برده اسمعیل که رهنمودی را از آن محمد بن اسمعیل بن جعفر صادق (ع) و فرزندان او می دانستند (فضل بن شادان)
در تازی نیامده فرخندگی همایونی مبارک بودن خجستگی از حیث میمنت: سر خدمت تو دارم بخرم بلطف و مفروش که چو بنده کمتر افتد بمبارکی غلامی. (حافظ)
نبرد کردن با یکدیگر
مبارات در فارسی: بیزاری از هم، چشم همچشمی
مونث متاسی
متاسفه در فارسی مونث متاسف: افسوسمند دریغا گوی اندوهزده مونث متاسف جمع متاسفات
متاذیه در فارسی مونث متاذی: آزار دیده آزرده مونث متاذی
متادبه در فارسی مونث متادب از ریشه پارسی ادب آموخته مونث متادب جمع متادبات
مونث متاخر
بازر گانی داد و ستد
مونث متاثر جمع متاثرات