جدول جو
جدول جو

معنی متارکه - جستجوی لغت در جدول جو

متارکه
جدایی
تصویری از متارکه
تصویر متارکه
فرهنگ واژه فارسی سره
متارکه
جفای یکدیگر بگذاشتن، مصالحه کردن در بیع، دست برداشتن از یکدیگر، قطع رابطه با همسر خویش
فرهنگ لغت هوشیار
متارکه
((مُ رِ کِ))
ترک جنگ ومخاصمه، جدایی زن و شوهر
تصویری از متارکه
تصویر متارکه
فرهنگ فارسی معین
متارکه
جدا شدن زن وشوهر از یکدیگر، طلاق، ترک کردن موقت جنگ، کنایه از جدایی، ترک
تصویری از متارکه
تصویر متارکه
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مبارکه
تصویر مبارکه
(دخترانه)
مؤنث مبارک، خوش یمن، خجسته، فرخنده، از نامهای فاطمه (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
مبارکه در فارسی مونث مبارک: همایون فرخ و گندم دراز خوشه مونث مبارک جمع مبارکات: این طبقه بدر دولتخانه مبارکه جمع شده در برابر درگاه رحل اقامت انداختند. یا لیله مبارک قدم. هر شب از شبهای مقدس، شب نیمه شعبان
فرهنگ لغت هوشیار
متدارکه در فارسی مونث متدارک: رسنده، دریابنده مونث متدارک جمع متدارکات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متبرکه
تصویر متبرکه
مقدس، محترم، روزهای میمون و خجسته
فرهنگ لغت هوشیار
متبارکه در فارسی مونث متبارک: انا هید آفریکان مونث متبارک جمع متبارکات
فرهنگ لغت هوشیار
متحرکه در فارسی مونث متحرک: لانا نوان جنبنده مونث متحرک جمع متحرکات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متبرکه
تصویر متبرکه
متبرک، دارای خیر و برکت، با برکت، خجسته و مبارک، دارای قداست
فرهنگ فارسی عمید
مادینه تارک رهاییده وانهاده مونث تارک. یا تارکه دنیا. زنی که از دنیااعراض کرده زاهده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تارکه
تصویر تارکه
تارک، ترک کننده، رها کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متاره
تصویر متاره
بمعنی آفتاب است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متاره
تصویر متاره
((مَ رَ یا رِ))
ظرفی که از چرم دوزند، آفتابه
فرهنگ فارسی معین
رها کردن، وا گذاشتن، گسستن جدا شدن بریدن پیوند ترک کردن، دست برداشتن از یکدیگر، رابطه خود را با زن خویش قطع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متفرقه
تصویر متفرقه
درهم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متراکم
تصویر متراکم
انبوه، چگال، فشرده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مبارزه
تصویر مبارزه
پیکار، چالش، ستیز، نبرد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تارکده
تصویر تارکده
اینترنت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از متراکم
تصویر متراکم
روی هم جمع شده، انبوه، فشرده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تتارچه
تصویر تتارچه
نوعی تیر که پیکان مخصوصی داشته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متروکه
تصویر متروکه
متروک، به جاگذاشته شده، واگذاشته شده، واگذاشته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مباکره
تصویر مباکره
آمدن بامداد
فرهنگ لغت هوشیار
پیروان مبارک برده اسمعیل که رهنمودی را از آن محمد بن اسمعیل بن جعفر صادق (ع) و فرزندان او می دانستند (فضل بن شادان)
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده فرخندگی همایونی مبارک بودن خجستگی از حیث میمنت: سر خدمت تو دارم بخرم بلطف و مفروش که چو بنده کمتر افتد بمبارکی غلامی. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبارزه
تصویر مبارزه
نبرد کردن با یکدیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مباراه
تصویر مباراه
مبارات در فارسی: بیزاری از هم، چشم همچشمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متاسیه
تصویر متاسیه
مونث متاسی
فرهنگ لغت هوشیار
متاسفه در فارسی مونث متاسف: افسوسمند دریغا گوی اندوهزده مونث متاسف جمع متاسفات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متاذیه
تصویر متاذیه
متاذیه در فارسی مونث متاذی: آزار دیده آزرده مونث متاذی
فرهنگ لغت هوشیار
متادبه در فارسی مونث متادب از ریشه پارسی ادب آموخته مونث متادب جمع متادبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متاخره
تصویر متاخره
مونث متاخر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متاجره
تصویر متاجره
بازر گانی داد و ستد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متاثره
تصویر متاثره
مونث متاثر جمع متاثرات
فرهنگ لغت هوشیار