جدول جو
جدول جو

معنی متبرکه

متبرکه
متبرک، دارای خیر و برکت، با برکت، خجسته و مبارک، دارای قداست
تصویری از متبرکه
تصویر متبرکه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با متبرکه

متبرکه

متبرکه
مأخوذ از تازی، مقدس. (ناظم الاطباء). از ’متبرکه’ عربی. ج، متبرکات. مقدس. محترم: به روضۀ متبرکۀ شاه چراغ رفته. (مجمل التواریخ گلستانه).
- اماکن متبرکه، جاهای مقدس مانند خانه خدا و مقابر انبیاء و اولیاء. (ناظم الاطباء).
- ایام متبرکه، روزهای میمون و خجسته مانند روز تولد پیغامبر و امامان و روز مبعث
لغت نامه دهخدا

متارکه

متارکه
جفای یکدیگر بگذاشتن، مصالحه کردن در بیع، دست برداشتن از یکدیگر، قطع رابطه با همسر خویش
فرهنگ لغت هوشیار

متبارکه

متبارکه
متبارکه در فارسی مونث متبارک: انا هید آفریکان مونث متبارک جمع متبارکات
فرهنگ لغت هوشیار

متحرکه

متحرکه
متحرکه در فارسی مونث متحرک: لانا نوان جنبنده مونث متحرک جمع متحرکات
فرهنگ لغت هوشیار

متارکه

متارکه
جدا شدن زن وشوهر از یکدیگر، طلاق، ترک کردن موقت جنگ، کنایه از جدایی، ترک
متارکه
فرهنگ فارسی عمید