- متادب
- ادب آموخته از ریشه پارس ادب آموخته ادب آموخته ادب گرفته جمع متادبین
معنی متادب - جستجوی لغت در جدول جو
- متادب
- ادب آموخته
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
متادبه در فارسی مونث متادب از ریشه پارسی ادب آموخته مونث متادب جمع متادبات
متعب ها، آنانکه دچار رنج و تعب شده اند، جمع واژۀ متعب
مهیا و آماده شده رسنده، رسا ننده رسنده و اصل، رساننده
وحشت و نفرت نماینده خانه تهی، بیزار رویگردان، ترسیده
جمع متعب، جمع متعبه، رنج خیزها رنج گاه ها رنج آوران در غیاث اللغات (متاعب) ( جمع تعب است بر خلاف قیاس) رنج ها ماندگی ها جمع متعب و متعبه
از ریشه پارسی ادب آموزنده
ادب کردن، ادب آموختن، ادب یافتن از پارسی ادب یافتن فرهیختن فرهنگ آموختن فرهنگ پذیرفتن ادب آموختن، با ادب شدن، فرهختگی، جمع تادبات
بازگشتن به سوی حق، توبه و بازگشت از گناه
ادب آموختن، با ادب شدن، با ادب بودن، ادب داشتن
جمع مادبه، میزدها خواران ها (ولیمه ها) جمع مادبه ولیمه ها
پتت (توبه)، گره گشایی، باز مهربانی بازگشتن از گناه، بازگشت از گناه توبه
جمع متادب، از ریشه پارسی ادب آموختگان جمع متادب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع متادبه، از ریشه پارسی ادب آموختگان جمع متادبه