- متابعت
- پیروی، از پی کسی رفتن، دنبال کسی روان شدن، متابعت
معنی متابعت - جستجوی لغت در جدول جو
- متابعت
- پیروی کردن، تبعیت کردن
- متابعت ((مُ بِ عَ))
- پیروی و فرمانبرداری کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
متابعت در فارسی: پیروی، همگویی
محکم و استوار پس رو و پیرو، تبعیت کننده
پیروی کننده، پیرو
بازدارندگی، جلوگیری، بازداری، جلوگیری
همپوشی، هم خوانی
بازگشت
پیروی و اطاعت کردن
دور از یکدیگر، دور
تابع بودن، پیروی کردن
بر عهده گرفتن، همراهی
با هم خوابیدن، همخوابگی
با هم کشتی گرفتن، کشتی گیری
شوخی کردن، مزاح کردن، ملاعبه
یکدیگر را فریب دادن، خدعه کردن
ترک دشمنی کردن، با هم آشتی کردن
مانند و شبیه یکدیگر شدن، مشابهت
با هم خرید و فروش کردن، بیعت کردن
شبیه هم بودن مانند هم شدن، همانندی
پیروی کردن، در پی کسی رفتن، بدرقه کردن، مسافتی دنبال مسافر یا مهمان رفتن
شتاب کردن، شتافتن، بر یکدیگر پیشی گرفتن
پیوسته بر کاری بودن، در کار مواظبت کردن
پی در پی، پیاپی، پشت سرهم، یکی پس ازدیگری
جمع شدن باهم، جماع کردن، هم بستر شدن با زن
بازی کردن با هم، با یکدیگر بازی و شوخی کردن
اطاعت کردن، فرمان برداری، موافقت کردن در امری
کسی را از کاری بازداشتن، منع کردن، جلوگیری کردن
برابر کردن دو چیز با هم، برابر بودن، سازگار بودن
رجوع کردن، بازگشتن، توبه کردن، بازگشتن به سوی خدا
به یکدیگر ضربه و لطمه زدن، همدیگر را طرد کردن یا کشتن
یکدیگر را راندن و دور کردن، از کسی حمایت و طرف داری کردن، دفاع کردن، سهل انگاری در انجام کاری، تعلّل کردن
بیعت کردن