- مبینا (دخترانه)
- مبین (عربی) + ا (فارسی) آشکارا
معنی مبینا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
از الحان قدیم ایرانی، برای مثال بامدادان بر چکک، چون چاشتگاهان برشخج / نیمروزان بر لبینا، شامگاهان بر دنه (منوچهری - ۹۷)
پارسی است و نام نوایی در خنیای ایرانی بامدادانه برچکک چون چاشتگاهان برشخج نیمروزان بر لبینا شامگاهان بردنه (منوچهری) این واژه را معین تازی دانسته نوایی است از موسیقی قدیم: بامدادان بر چکک چون چاشتگاهان بر شخج نیمروزان بر لبینا شامگاهان بر دنه. (منوچهری. د. 76)
مونث مبین روشن گشته آشکار شده مونث مبین
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
گردنبند، گلی کوچک و زینتی، گلی معمولاً سفید با گلچه های گلبرگی، پرنده ای شبیه سار با پرهای رنگارنگ
بازگو کننده
بنیان
آگاه، بصیر، بیننده
بصیر
بیان کننده، آشکار کننده
آشکار کننده، واضح، روشن
بیان کرده شده، آشکار، واضح
نوعی شیشۀ رنگی، به ویژه سبز برای ساختن ظروف، نوعی رنگ یا لعاب آبی رنگ برای نقاشی و تزیین ظرف های طلا و نقره، در علم زیست شناسی پوستۀ سفید رنگ روی دندان که محافظ دندان است، در علم زیست شناسی پرنده ای با پرهای رنگارنگ که می تواند صدای انسان را تقلید کند، مرغ مینا، در علم زیست شناسی گل مینا، جام شراب، شراب
بیننده، کسی که هر دو چشمش سالم باشد، کنایه از آگاه، بصیر
بیان کرده شده، پیدا و آشکار کرده، هویدا، آشکار، روشن
بنیان و اساس، ابتدا، اول، پایه
آبگینه و نام گلی زیبا
بیننده، بصیر، آگاه، هوشیار
آبگینه، شیشه شراب، پیاله، لعابی آبی رنگ که با آن نقره و طلا را نقاشی می کنند، لایه بیرونی دندان، نام گلی زیبا، پرنده ای است از راسته سبک بالان با پرهای سیاه و قهوه ای
پایه، بنیان
همانا ما گشودیم (فتح کردیم) برای تو گشودنی آشکارا (آیه اول از سوره 48 الافتح)