دهی است از دهستان مسکوتان بخش بمپور شهرستان ایرانشهر. در 140هزارگزی مغرب بمپور برکنار راه مسکوتان به رمشک، در منطقۀ کوهستانی گرمسیری واقع است و 700 تن سکنه دارد آبش از رودخانه، محصولش غلات و خرما و لبنیات، شغل مردمش زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان مسکوتان بخش بمپور شهرستان ایرانشهر. در 140هزارگزی مغرب بمپور برکنار راه مسکوتان به رمشک، در منطقۀ کوهستانی گرمسیری واقع است و 700 تن سکنه دارد آبش از رودخانه، محصولش غلات و خرما و لبنیات، شغل مردمش زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
مرنگ. نام قلعه ای است در هندوستان. (برهان). قلعه ای است سرحد مسلمانی هندوستان. (اوبهی). قلعه ای است از ملک هندوستان. (جهانگیری). این قلعه محل دورۀ دوم حبس های مسعودسعد است که به روایتی سه سال و به روایت دیگر هشت سال در عهد سلطان مسعود سوم غزنوی و ظاهراً از 493 هجری به بعد در آنجا زندانی بوده است. حبسهای دورۀ اول او هفت سال در ’سو’ و ’دهک’ و سه سال در ’نای’ بوده است: اکنون در این مرنجم درسمج بسته دیر بربندخود نشسته چو بر بیضه ماکیان. مسعودسعد. من در شب سیاهم و نام من آفتاب من در مرنجم و سخن من به قیروان. مسعودسعد. بیت ذیل نیز شاهد برای نام این قلعه است ولی آنچه در انجمن آرا و آنندراج آمده است که آن قلعه که مسعود در آن محبوس بوده قلعۀ نای است، و شاید در این بیت خطاب به قلعه کرده (به وقف نون) گوید مرنج از شکوۀ من.... ای حصن مرنج وای آنکس کو چون من بر سر تو باشد. براساسی نیست
مرنگ. نام قلعه ای است در هندوستان. (برهان). قلعه ای است سرحد مسلمانی هندوستان. (اوبهی). قلعه ای است از ملک هندوستان. (جهانگیری). این قلعه محل دورۀ دوم حبس های مسعودسعد است که به روایتی سه سال و به روایت دیگر هشت سال در عهد سلطان مسعود سوم غزنوی و ظاهراً از 493 هجری به بعد در آنجا زندانی بوده است. حبسهای دورۀ اول او هفت سال در ’سو’ و ’دهک’ و سه سال در ’نای’ بوده است: اکنون در این مرنجم درسمج بسته دیر بربندخود نشسته چو بر بیضه ماکیان. مسعودسعد. من در شب سیاهم و نام من آفتاب من در مرنجم و سخن من به قیروان. مسعودسعد. بیت ذیل نیز شاهد برای نام این قلعه است ولی آنچه در انجمن آرا و آنندراج آمده است که آن قلعه که مسعود در آن محبوس بوده قلعۀ نای است، و شاید در این بیت خطاب به قلعه کرده (به وقف نون) گوید مرنج از شکوۀ من.... ای حصن مرنج وای آنکس کو چون من بر سر تو باشد. براساسی نیست
چوب قلبه باشد، و آن چوبی است درازکه بر یک سر آن گاوآهن را نصب کند و سر دیگر آن را بر یوغ بندند و زمین را شیار کنند، و یوغ چوبی است که بر گردن گاو نهند. (برهان) (آنندراج) : چون یکی گاو سروزن شده ای جسته از یوغ و از آماج و سبنج. سوزنی (از حاشیۀ برهان قاطع). رجوع به سپنج شود
چوب قلبه باشد، و آن چوبی است درازکه بر یک سر آن گاوآهن را نصب کند و سر دیگر آن را بر یوغ بندند و زمین را شیار کنند، و یوغ چوبی است که بر گردن گاو نهند. (برهان) (آنندراج) : چون یکی گاو سُروزن شده ای جسته از یوغ و از آماج و سبنج. سوزنی (از حاشیۀ برهان قاطع). رجوع به سپنج شود