جدول جو
جدول جو

معنی مبلغ - جستجوی لغت در جدول جو

مبلغ
اندازه و مقداری از پول، حد رسیدن، جای رسیدن، حد و نهایت چیزی
تصویری از مبلغ
تصویر مبلغ
فرهنگ فارسی عمید
مبلغ
کسی که دربارۀ آیین، دین یا مکتبی تبلیغ می کند، کسی که مصرف کالایی را تبلیغ می کند، تبلیغ کننده، رساننده
تصویری از مبلغ
تصویر مبلغ
فرهنگ فارسی عمید
مبلغ
بحد کمال و خوبی رسیدن، حد ونهایت، جای رسیدن و مقام، مقدار پول رساننده، پیام گزار، آنکه مردمان را به دینی و طریقی گرداند
فرهنگ لغت هوشیار
مبلغ
((مَ لَ))
مقدار، شماره، جمع مبالغ
تصویری از مبلغ
تصویر مبلغ
فرهنگ فارسی معین
مبلغ
((مُ بَ لِّ))
تبلیغ کننده
تصویری از مبلغ
تصویر مبلغ
فرهنگ فارسی معین
مبلغ
آوازه گر، فرارسان
تصویری از مبلغ
تصویر مبلغ
فرهنگ واژه فارسی سره
مبلغ
مروّج، واعظ
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مبل
تصویر مبل
نوعی صندلی یک یا چندنفرۀ راحتی دارای پایه و دسته های چوبی و تشک و پشتی نرم، اسباب خانه از قبیل میز، صندلی، نیمکت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبل
تصویر مبل
ریزنده، تر کننده، اشک بار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبالغ
تصویر مبالغ
مبلغ ها، اندازه ها و مقادیری از پول، حد رسیدن ها، جای رسیدن ها، حد و نهایت چیزها، جمع واژۀ مبلغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابلغ
تصویر ابلغ
بلیغ تر، رساتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبله
تصویر مبله
اتاق یا آپارتمانی که دارای مبل باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبزغ
تصویر مبزغ
نیشتر نشتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبلس
تصویر مبلس
نومید، اندوهگین دلشکسته، سرگردان هاژ هاج
فرهنگ لغت هوشیار
یاری دهنده اسباب و اثاثیه خانه از قبیل میز و صندلی و نیمکت و سایر اشیا چوبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلغ
تصویر بلغ
مرد فصیح، رساننده سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبضغ
تصویر مبضغ
نشتر دروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبلغات
تصویر مبلغات
جمع مبلغه، دین برداران جمع مبلغه
فرهنگ لغت هوشیار
زفت، ابر بی باران، پسرس اسپ پسرس آنکه خود را بر زمین زند، بخیل، بی توجه، ابر بی باران، اسبی که در دو سبقت نکند
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی کتدار باکت دارای مبل شامل اثاثه: اطاق مبله اجاره داده میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبالغ
تصویر مبالغ
وجوه، پولها، زرهای بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبلغ کل
تصویر مبلغ کل
تاهکر
فرهنگ لغت هوشیار
مبلغه در فارسی مونث مبلغ: دین بردار: زن مونث مبلغ زن تبلیغ کننده جمع مبلغات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابلغ
تصویر ابلغ
بی کم و کاست رساننده تر بلیغ تر رساتر: کنایه ابلغ از تصریح است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبلغ
تصویر تبلغ
اکتفا و بسنده نمودن به آن، سخت شدن بیماری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مابلغ
تصویر مابلغ
هر چه باشد
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مبلغ، رسانندگان دین برداران جمع مبلغ در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)، جمع مبلغ در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبلد
تصویر مبلد
((مُ بَ لِّ))
آن که خود را بر زمین زند، بخیل، بی توجه، ابر بی باران، اسبی که در دو سبقت نکند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبالغ
تصویر مبالغ
((مَ لِ))
جمع مبلغ، مقدارها، وجوه، پول ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبله
تصویر مبله
((مُ لِ))
جایی که در آن از مبل استفاده شده باشد، شامل اثاثیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابلغ
تصویر ابلغ
((اَ لَ))
بلیغ تر، رساتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبل
تصویر مبل
((مُ بِ))
ریزنده، ترکننده، اشکبار، شفا یافته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبل
تصویر مبل
((مُ))
نوعی صندلی راحت که معمولاً بزرگ و نرم و دسته دار است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبلغ ناچیز
تصویر مبلغ ناچیز
Pittance
دیکشنری فارسی به انگلیسی