جدول جو
جدول جو

معنی مبلام - جستجوی لغت در جدول جو

مبلام(مِ)
ناقه که بانگ نکند از غایت آرزوی گشن. (منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ملام
تصویر ملام
سرزنش کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملام
تصویر ملام
ملوم، ملامت شده
فرهنگ فارسی عمید
(مِ)
کاری که راه درآمدن در آن معلوم نبوده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ لِ)
ناقه که بانگ نکند از غایت آرزوی گشن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از محیطالمحیط). ماده شتری که از بسیاری آرزوی گشن بانگ نکند. (ناظم الاطباء) ، آماسیده فرج از شدت آرزوی نر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). مبلمه. (ناظم الاطباء) ، ناقه که هنوز بر وی نر نجسته باشد و بچه نزاده. (منتهی الارب) (آنندراج) (از محیطالمحیط) (ناظم الاطباء). مبلمه. (ناظم الاطباء) ، آماسیده لب، آن که زشت نماید کار بر کسی. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
شورۀ گیاه سبز. (منتهی الارب). سبز از ’حمض’. (از ذیل اقرب الموارد از تاج)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
آهنی است که بر دهان اسب گذارند، و آن غیر از لجام است. (از ذیل اقرب الموارد از تاج)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
نکوهش کرده شده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
شتر مادۀ استوار گشن خواه. (منتهی الارب) (از آنندراج). شتر ماده استوار گشن خواه که بانگ نکند از بسیاری آرزوی گشن. (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ بَ غَ)
بلغمی. آن که بر مزاج او بلغم غلبه دارد. ج، مبلغمون و مبلغمین: فاما المبردون و المبلغمون فلا یسلمون من ضرره (ضررجبن = پنیر) . (ابن بیطار، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و هو (ضراه) نافع الاصحاب الریاح الغلیظ و المبلغمین و اصحاب الجشاءالحامض. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
مرد بسیارتبسم. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). آن که دندان بسیار سپید کند. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(سَ کَ / کِ)
خاموش شدن، تازه رو. گشاده رو. نیکوروی، مرد گشاده ابرو. (تاج المصادر بیهقی). خلاف اقرن. مؤنث: بلجاء. ج، بلج
لغت نامه دهخدا
تصویری از مبسام
تصویر مبسام
پر خنده هماره خند مرد بسیار تبسم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مظلام
تصویر مظلام
تاریک، روز سخت، کار بیسر و ته
فرهنگ لغت هوشیار
آوینش سرزنش پوزش پذیر، ناکس زفت زره پوش سرزنش کردن، سرزنش. ملامت شده ملوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملام
تصویر ملام
((مُ))
ملامت شده، ملوم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملام
تصویر ملام
سرزنش کردن، سرزنش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبسام
تصویر مبسام
((مِ))
مرد بسیار تبسم
فرهنگ فارسی معین