جدول جو
جدول جو

معنی مبطئه - جستجوی لغت در جدول جو

مبطئه
(مُ طِ ءَ)
دیر. میوۀ مبطئه، میوۀ دیررس. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به مبطی ٔ و مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مبطخه
تصویر مبطخه
جالیز خربزه
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
درنگی کردن. (زوزنی). درنگ کردن. (ترجمان علامۀ جرجانی). درنگی و آهستگی. (ناظم الاطباء). رجوع به تبطیه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ طِ ءَ)
فرقه ای از غلاه شیعه که می گفتند جبرئیل درفرود آوردن وحی خطا کرده. (خاندان نوبختی، ص 263)
لغت نامه دهخدا
(مُ طِ لَ)
تأنیث مبطل. ج، مبطلات. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مَ طَ خَ / مَ طُ خَ)
بطیخ زار. (منتهی الارب) (از محیطالمحیط). بطیخ زار و فالیز خربزه. (آنندراج) (ناظم الاطباء). پالیز. (دهار). فالیز خربزه. (غیاث) :
ای ضیاءالحق حسام الدین درآر
این سر خر را از این بطیخ زار
تا سر خر چون بمرد از مسلخه
نشو دیگر باشدش زین مبطخه.
مولوی (مثنوی چ خاور ص 277).
، فالیز خیار و کدو و جز آن. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ ءَ)
از ’ب وء’، شدید. (محیط المحیط). حاجت مبیئه، حاجت سخت. (منتهی الارب). سخت وشدید، مشکل و دشوار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مِ بَطْ طَ)
نشتر و هر چه بدان شکافند. (منتهی الارب) (ازناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تبطئه
تصویر تبطئه
درنگ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبطنه
تصویر مبطنه
مبطنه در فارسی: کمر باریک: زن مونث مبطن زن میان باریک جمع مبطنات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبطله
تصویر مبطله
مبطله در فارسی مونث مبطل: پترانگر مونث مبطل جمع مبطلات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبطخه
تصویر مبطخه
مبطخه در فارسی: خربزه زار پالیز بطیخ زار فالیز خربزه جمع مباطخ
فرهنگ لغت هوشیار
گروهی از پیروان علی (ع) که جبرئیل را در رساندن پیام خدایی به محمد بن عبدالله (ص) لغزشمند می دانستند (فضل بن شادان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرکت مبطئه
تصویر حرکت مبطئه
جنبش درنگی
فرهنگ لغت هوشیار