بطیخ زار. (منتهی الارب) (از محیطالمحیط). بطیخ زار و فالیز خربزه. (آنندراج) (ناظم الاطباء). پالیز. (دهار). فالیز خربزه. (غیاث) : ای ضیاءالحق حسام الدین درآر این سر خر را از این بطیخ زار تا سر خر چون بمرد از مسلخه نشو دیگر باشدش زین مبطخه. مولوی (مثنوی چ خاور ص 277). ، فالیز خیار و کدو و جز آن. (از ناظم الاطباء)
خربزه ای شکل. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - اسطرلاب مبطخ، نام قسمی اسطرلاب. اسطرلاب خربزه ای شکل. و مبطح با حاء حطی (حاء مهمله) غلط است. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : وزین دوگونه (اسطرلاب شمالی، اسطرلاب جنوبی) بسیار لونها ترکیب کنند چون... وز اسطرلاب لونی است او را مبطخ خوانند. و مقنطراتش و منطقه البروج اندروگرد نبوند و لکن فشردۀ پهن چون خربزه ای و زین جهت مبطخ خوانند. (التفهیم بیرونی چ همائی ص 298)