جدول جو
جدول جو

معنی مبشوش - جستجوی لغت در جدول جو

مبشوش
(مَ)
تازه روی و شادمان. (آنندراج). بابشاشت و شادمانی و تازه رویی. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
مبشوش
خنده روی شادمان
تصویری از مبشوش
تصویر مبشوش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متشوش
تصویر متشوش
دارای تشویش، آشفته، مضطرب، پریشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغشوش
تصویر مغشوش
غش دار، آمیخته شده، غیر خالص، ناسره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشوش
تصویر مشوش
درهم، شوریده، پریشان، آشفته، نامرتب
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
بخشش اندک. (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد) ، فراهم آورده شده و کسب کرده شده. (غیاث) (آنندراج) ، پیراهن رقعه دوخته. (غیاث) (آنندراج). رجوع به عش شود، نام صنعتی از شعر. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
بعیر مخشوش، شتری که در بینی وی چوپ کرده باشند تا مهار بر آن کشند. (از منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
شکسته و نیمکوب شده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جامۀ اعلای خوش شکل و خوش رنگ. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
نهی) منع از برهمزدگی و پریشانی باشد، یعنی برهمزده مشو و کسی را نیز برهمزده و پریشان مکن. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، منع از دیدن و دانستن و کارگذاری کردن هم هست. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نهی از مصدر ’بشولیدن’ = بشلیدن. (حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به ’مبشل’ و بشلیدن و بشولیدن در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
به قوت و سختی گرفته شده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). رجوع به بطش شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
شتر آماسیده پهلو. (ناظم الاطباء) ، سوخته شده، آلوده شده، مکروه. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
نعت مفعولی از رش ّ. رجوع به رش شود، چکیده شده و پاشیده شده از آب و غیر آن. (غیاث) (آنندراج) ، افشانده شده. (ناظم الاطباء) ، ارض مرشوشه، زمینی که ’رش’ و باران اندکی بدان رسیده باشد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ شَوْ وِ)
کارشوریده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آشفته و مضطرب و پریشان. (ناظم الاطباء). و رجوع به تشوش شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهن منشوش، روغن به خوشبوی پرورده. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). روغن به خوشبوی آمیخته. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
ناسرۀ غیرخالص. (منتهی الارب) (آنندراج). ناسره و قلب. غیرخالص و آمیخته. (از ناظم الاطباء). غیرخالص و گویند: لبن مغشوش، شیر آمیخته به آب غیرخالص. (از اقرب الموارد). هر چیز که غیرخالص باشد. (غیاث). غش دار. که در آن غش کرده اند. نبهره. باردار. پربار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
کافور تو بالوس بد و مشک تو، ناک
بالوس تو کافور تو مغشوش بود.
رودکی (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 252).
زر مغشوش کم بهاست برنج
زعفران مزور است زریر.
ناصرخسرو.
بادیه بوته ست و ما چون زر مغشوشیم راست
چون بپالودیم از او خالص چو زر کان شویم.
سنایی (دیوان چ مصفا ص 227).
، آمیزش کرده شده، خیانت کرده شده. (غیاث) ، مزور و خائن. (ناظم الاطباء) ، آشفته. پریشان. درهم و برهم: افکار مغشوش
لغت نامه دهخدا
تصویری از بشوش
تصویر بشوش
یونانی اسفند از گیاهان اسفند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشوش
تصویر مشوش
پریشان کننده، آمیزنده و آشفته آرزومند کننده، تشویق کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغشوش
تصویر مغشوش
غش دار، باردار، پربار، غیر خالص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجشوش
تصویر مجشوش
شکسته و نیمکوب شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متشوش
تصویر متشوش
آشفته و مضطرب و پریشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغشوش
تصویر مغشوش
((مَ))
ناخالص، ناسره، آشفته، پریشان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشوش
تصویر مشوش
((مُ شَ وَّ))
آشفته، پریشان
فرهنگ فارسی معین
آشفته، پریشان، درهم، درهم برهم، درهم ریخته، شوریده، قاطی پاطی، مختل، غش دار، غشی، ناخالص، ناسره
متضاد: منظم، خالص، ناب
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از مشوش
تصویر مشوش
Garbled
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مشوش
تصویر مشوش
incompréhensible
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مشوش
تصویر مشوش
verward
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مشوش
تصویر مشوش
confuso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مشوش
تصویر مشوش
incomprensible
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مشوش
تصویر مشوش
unverständlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مشوش
تصویر مشوش
заплутаний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مشوش
تصویر مشوش
спутанный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مشوش
تصویر مشوش
zagmatany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مشوش
تصویر مشوش
incompreensível
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مشوش
تصویر مشوش
उलझा हुआ
دیکشنری فارسی به هندی