- مبشر
- بشارت دهنده، مژده دهنده
معنی مبشر - جستجوی لغت در جدول جو
- مبشر
- خبر خوش رساننده، مژده دهنده، نویدگر
- مبشر ((مُ بَ شِّ))
- مژده دهنده، بشارت دهنده
- مبشر ((مُ بَ شَّ))
- بشارت داده شده، مژده داده
- مبشر
- بشارت داده شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سوهان، رنده مبشره در فارسی مونث مبشر: مژده یافته به ده تن از پیروان پیامبر اسلام (ص) ده مژده یافته (عشره مبشره) گفته می شود زیرا پیامبر به آنان مژده بهشت داده بودند. مبشره در فارسی مونث مبشر: مژده دهنده مونث مبشر جمع مبشرات. یا عشره مبشره ده مبشره. (ده مژده داده) ده تن بودند از صحابه رسول ص که پیامبر بمدلول آیه قرآن والسابقون الاولون من المهاجرین والانصار والذین اتبعوهم باحسان رضی الله عنهم و رضواعنه. آنانرا بشارت به بهشت داد و آنان عبارتند از: ابوبکر عمر عثمان علی ع طلحه زبیر عبدالرحمن بن عوف ابوعبیده جراح سعدبن وقاص: به ده مبشره و ده مقوله عالم به ده حس و به ده ایام ماه عاشورا. (عطار) مونث مبشر جمع مبشرات
رستاخیز
مرغ انجیر خوار
خراب، ناقص، ناتمام
دیده شده، مشهود، منظور
عامل کاری، کارپرداز، کارگزار
مبرت ها، عطایا، بخششها، جمع واژۀ مبرت
با بصیرت، کنایه از پیشگو
دانش آموزی که از جانب معلم به حفظ نظم در کلاس می پردازد
دانش آموزی که از جانب معلم به حفظ نظم در کلاس می پردازد
گروهی از مردم، جماعت، کسان و خویشاوندان شخص
جای گرد آمدن مردم در روز رستاخیز، کنایه از غوغا، جنجال، بسیار عالی و خوب، روز رستاخیز
کسی که مال خود را بیهوده خرج کند، اسراف کننده
رودۀ گوسفند که آن را از گوشت قیمه کرده و برنج پر می کردند و می پختند
پوست کرده شده، پوست کنده، دانه ای که پوست آن را کنده باشند
اسراف کننده و بی محل و بیدریغ خرج کننده
دود داده بخور کرده شده
حاصل کننده خبرهای خوش
دم بریده، بی فرزند، دشمن، ویران، نارسا بنگرید به مبتر دم بریده، بی فرزند، ناقص: و بیرون از جزوی چند مبترکه بعد از مدتی مدید بر دست بعضی از مزارعان کوهپایه ها بمن رسیده بود نداشتم. دم بریده، بی فرزند، ناقص: و بیرون از جزوی چند مبترکه بعد از مدتی مدید بر دست بعضی از مزارعان کوهپایه ها بمن رسیده بود نداشتم
اختیار کننده، ناظر و کارفرما، متصدی
جمع مبره، بخشش ها چرب روده چرغند جگر آکند عصیب: تا هفته و سال باشد و لیل و نهار ده چیز بخانه تو بادا بسیار: نان و عسل و روغن و دوشاب و برنج مخسیر و قدید و دنبه و پیه و مبار. (بسحاق اطعمه) جمع مبرت عطایا بخششها: و از جانب سلطان بانواع مبار و انعامات بسیار اختصاص یافت
پگاه خیزاننده، پگاه آینده
آنکه ظاهر و نمایان می کند و نیز نظر کننده و شناسنده، با بصیرت
سوهان، رنده
جای گرد آمدن مردم در روز قیامت برانگیخته شده، محشور شدن، همنشین
گروه دسته، خویشان بستگان گروه جماعت، خویشاوندان شخص کسان، جمع معاشر. هر چیز ده گوشه، (شعر) قسمی از مسمط که هر بندش ده مصراع (یا ده بیت) داشته باشد
پوست کنده