پاک کرده شده. (آنندراج). بی گناه. پاک از... بری. منزه. سلیم. سالم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، معاف و آزاد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، دورکرده شده. (آنندراج). و رجوع به مبرا و ذیل آن شود
پاک کرده شده. (آنندراج). بی گناه. پاک از... بری. منزه. سلیم. سالم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، معاف و آزاد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، دورکرده شده. (آنندراج). و رجوع به مبرا و ذیل آن شود
مانند مار کشنده بودن، برای مثال اگر «ماری» و گژدمی بود طبعش / به صحراش چون مار کردند ماری (عسجدی - ۵۶) ماری کردن: هلاک کردن، کشتن، برای مثال اگر ماری و گژدمی بود طبعش / به صحراش چون مار کردند ماری (عسجدی - ۵۶)
مانند مار کشنده بودن، برای مِثال اگر «ماری» و گژدمی بود طبعش / به صحراش چون مار کردند ماری (عسجدی - ۵۶) ماری کردن: هلاک کردن، کشتن، برای مِثال اگر ماری و گژدمی بود طبعش / به صحراش چون مار کردند ماری (عسجدی - ۵۶)
اجباری، مربوط به علم جبر مثلاً معادلات جبری، مقابل قدری، در فلسفه کسی که معتقد به نظریۀ جبر باشد، برای مثال سنّی از تسبیح جبری بی خبر / جبری از تسبیح سنّی بی اثر (مولوی - ۳۹۲)
اجباری، مربوط به علم جبر مثلاً معادلات جبری، مقابلِ قَدَری، در فلسفه کسی که معتقد به نظریۀ جبر باشد، برای مِثال سُنّی از تسبیح جبری بی خبر / جبری از تسبیح سُنّی بی اثر (مولوی - ۳۹۲)
سوهان، سنگی که برای تیز کردن کارد یا شمشیر و مانند آن به کار می رود، فسان، فسن، سان، سان ساو، سنگ ساو، سامیز، مسنّ، نوعی شیرینی که با گندم سبزکرده، آرد، شکر و روغن درست می کنند
سوهان، سنگی که برای تیز کردن کارد یا شمشیر و مانند آن به کار می رود، فَسان، فَسَن، سان، سان ساو، سَنگ ساو، سامیز، مِسَنّ، نوعی شیرینی که با گندم سبزکرده، آرد، شکر و روغن درست می کنند
یکی از ایالات ایتالیا واقع در ناحیۀ مرکزی آن کشور، بین ایالات توسکان، مارش، آبروز و ایالت مرکزی. شهرهای مهم آن فولژینیوم وسنا گالیکا و ایگویوم است. (از لاروس بزرگ)
یکی از ایالات ایتالیا واقع در ناحیۀ مرکزی آن کشور، بین ایالات توسکان، مارش، آبروز و ایالت مرکزی. شهرهای مهم آن فولژینیوم وسنا گالیکا و ایگویوم است. (از لاروس بزرگ)