از مبره عربی، نیکوکاری. برّ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کار نیک. عمل خیر. نیکی. اعمال نیک. احسان: تا هر کسی را مبرتی و نظری و نیکویی فرمایم. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 95). شیر فرمود که اینجا مقام کن تا از... مبرت... ما نصیب تمام یابی. (کلیله و دمنه). و مبرتهای فراوان واجب داشت. (کلیله و دمنه). مال فراوان بر سبیل مبرت و قضای حق التجاء... بدست او روان کرد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 ص 385). ثمرۀ خردمندان امین که حق احسان و مبرت به حسن معاملت نگاه دارند. (مرزبان نامه ص 272). و رجوع به ’مبره’ شود
از مبره عربی، نیکوکاری. برّ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کار نیک. عمل خیر. نیکی. اعمال نیک. احسان: تا هر کسی را مبرتی و نظری و نیکویی فرمایم. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 95). شیر فرمود که اینجا مقام کن تا از... مبرت... ما نصیب تمام یابی. (کلیله و دمنه). و مبرتهای فراوان واجب داشت. (کلیله و دمنه). مال فراوان بر سبیل مبرت و قضای حق التجاء... بدست او روان کرد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 ص 385). ثمرۀ خردمندان امین که حق احسان و مبرت به حسن معاملت نگاه دارند. (مرزبان نامه ص 272). و رجوع به ’مبره’ شود
سوهان، سنگی که برای تیز کردن کارد یا شمشیر و مانند آن به کار می رود، فسان، فسن، سان، سان ساو، سنگ ساو، سامیز، مسنّ، نوعی شیرینی که با گندم سبزکرده، آرد، شکر و روغن درست می کنند
سوهان، سنگی که برای تیز کردن کارد یا شمشیر و مانند آن به کار می رود، فَسان، فَسَن، سان، سان ساو، سَنگ ساو، سامیز، مِسَنّ، نوعی شیرینی که با گندم سبزکرده، آرد، شکر و روغن درست می کنند
دم بریده، بی فرزند، دشمن، ویران، نارسا بنگرید به مبتر دم بریده، بی فرزند، ناقص: و بیرون از جزوی چند مبترکه بعد از مدتی مدید بر دست بعضی از مزارعان کوهپایه ها بمن رسیده بود نداشتم. دم بریده، بی فرزند، ناقص: و بیرون از جزوی چند مبترکه بعد از مدتی مدید بر دست بعضی از مزارعان کوهپایه ها بمن رسیده بود نداشتم
دم بریده، بی فرزند، دشمن، ویران، نارسا بنگرید به مبتر دم بریده، بی فرزند، ناقص: و بیرون از جزوی چند مبترکه بعد از مدتی مدید بر دست بعضی از مزارعان کوهپایه ها بمن رسیده بود نداشتم. دم بریده، بی فرزند، ناقص: و بیرون از جزوی چند مبترکه بعد از مدتی مدید بر دست بعضی از مزارعان کوهپایه ها بمن رسیده بود نداشتم