- مبتغیات
- جمع مبتغی، آرزو ها
معنی مبتغیات - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
درونمایه
جمع واژۀ مستغل، خانه یا دکان که به اجاره بدهند، ملکی که درآمد مرتب داشته باشد، زمینی که از آن غله بردارند
سزاوار، شایسته، مناسب، لوازم، ضروریات، اقتضا کننده ها
جمع مبتکره، نو پدید ها نو آیین ها جمع مبتکره (مبتکر)
جمع مبتذله، خوار ها بی ارج ها جمع مبتذله (مبتذل)
جمع مبتدعه، نو گذاران نو آوران جمع مبتدعه (مبتدع)
جمع محتویه، فروستان جمع محتویه (محتوی)
جمع مشتهیه، پژهان انگیزان گرای انگیزان جمع مشتهیه (مشتهی) : مانند ماکل ومشارب وملابس ومساکن ومشتهیات
جمع مستغله، جورتکخیزان جمع مستغله (مستغل) : ازغایت فناوبی تکلفی که داشت بجزوی که از مستغلاتش حاصل میشد گوشه قناعت را گرفته. توضیح در تداول فارسی غالبا بصیغه اسم فاعل تلفظ شود
مانه ها مایه ها سرمایه ها
جمع مقتضیه، بایستگان در خواسته ها، جمع مقتضیه، بایندگان خواهندگان در فارسی: فرا خور ها انگیزه ها جمع مقتضیه خواهش شده ها طلب شده ها، لوازم: (واعتدال میان متحرکات و سوابق کلام منظوم از مقتضیات وزن است) (المعجم. چا. دانشگاه. 33) جمع مقتضیه: اقتضا کننده ها، شایسته ها، حاجات ضرورات
جمع مقتضیه، خواهش شده ها، طلب شده ها، لوازم
جمع مقتضیه، اقتضاکننده ها، شایسته ها، حاجات، ضرورت
آغازیان انگلی
جمع مبهیه، ور نفزا ها جمع مبهیه
جمع مبنیه، بنیافتگان سازیدگان اورتشان جمع مبنیه
جمع مبلغه، دین برداران جمع مبلغه
خواسته شده آرزو
خواسته شده آرزو