جدول جو
جدول جو

معنی مباهت - جستجوی لغت در جدول جو

مباهت
(مُ هَِ)
دروغ باف. نعت فاعلی مذکر از مباهته. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دروغ بافنده و دروغ سازنده. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مباهی
تصویر مباهی
فخر کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نباهت
تصویر نباهت
شهرت یافتن، شریف شدن، شرف، زیرکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مباثت
تصویر مباثت
سر خود را نزد کسی فاش کردن، کسی را بر باطن کار خویش آگاه ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شباهت
تصویر شباهت
شبیه بودن مانند بودن، مانندگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مباهات
تصویر مباهات
فخر کردن، نازیدن به کسی یا چیزی
فرهنگ فارسی عمید
(سُ مُوو)
دروغ بافتن. (منتهی الارب). دروغ بافتن و دروغ بستن و بهتان گفتن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
سر خویش را نزد کسی فاش کردن بر باطن کار خود کسی را آگاه ساختن: و ترا گر چه مراد خویش مستور می داشتی من آثار آن می دیدم لیکن هوای تو باظهار آن رخصت نداد و اکنون که تو این مباثت پیوستی اگر باز گویم از عیب دور باشد، از کسی غمخواری و اندوهگساری طلبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شباهت
تصویر شباهت
مشابهت، مانندگی و برابری، همانندی
فرهنگ لغت هوشیار
لعنت کردن یکدیگر را نفرین کردن: از جانب حق در زمان حضرت نبی و وصی و زهرا و سبطین علیهم الصلاه و والسلام هر پنج بوعده گاه بعزم مباهله بیرون فرمودند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مباهرت
تصویر مباهرت
مفاخرت کردن، مباهات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مباهات
تصویر مباهات
فخر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نباهت
تصویر نباهت
نجابت، بزرگواری
فرهنگ لغت هوشیار
ناز کننده، سر افراز سر بلند افتخار کننده مفتخر مباهات کننده: بموجب صدور این فرمان مبارک سوسیته آنونیم مزبور را بسمت فورنیتری مخصوص خودمان مباهی و سر بلند فرمودیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نباهت
تصویر نباهت
((نَ هَ))
بزرگوار شدن، خوشنام شدن، خوشنامی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مباهات
تصویر مباهات
((مُ))
تفاخر، خودبینی، غرور، سرفرازی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مباهی
تصویر مباهی
((مُ))
مباهات کننده، فخر کننده، مغرور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مباثت
تصویر مباثت
((مُ ثَّ))
سرّ خود را نزد کسی فاش کردن، از کسی غم خواری و اندوه گساری طلبیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شباهت
تصویر شباهت
مانندگی، همانندگی، همانندی، مانستگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شباهت
تصویر شباهت
Alikeness, Likeness, Resemblance, Semblance, Similarity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شباهت
تصویر شباهت
ressemblance, similitude
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شباهت
تصویر شباهت
דמיון , דמיון , דּוֹמוּת , דִּמְיוֹן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شباهت
تصویر شباهت
유사성 , 유사
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شباهت
تصویر شباهت
kesamaan, kemiripan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شباهت
تصویر شباهت
समानता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شباهت
تصویر شباهت
gelijkenis
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شباهت
تصویر شباهت
Ähnlichkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شباهت
تصویر شباهت
semejanza, parecido, semblanza, similitud
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شباهت
تصویر شباهت
somiglianza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شباهت
تصویر شباهت
semelhança
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شباهت
تصویر شباهت
相似 , 相似性 , 相似性
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شباهت
تصویر شباهت
podobieństwo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شباهت
تصویر شباهت
схожість , схожість , подібність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شباهت
تصویر شباهت
сходство , схожесть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شباهت
تصویر شباهت
類似 , 類似性 , 類似
دیکشنری فارسی به ژاپنی