جدول جو
جدول جو

معنی مبارد - جستجوی لغت در جدول جو

مبارد(مَ رِ)
جمع واژۀ مبرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مبرد شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مبارک
تصویر مبارک
(پسرانه)
خوش یمن، خجسته، فرخنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مبارک
تصویر مبارک
بابرکت، برکت یافته، خجسته، فرخجسته، فرخنده
عنوانی احترام آمیز برای اعضای بدن مثلاً دست مبارک، خاطر مبارک
برای بیان تهنیت به کار می رود مثلاً عیدتان مبارک
پسوند متصل به واژه به معنای خجسته مثلاً مبارک قدم
از اسامی رایج برای غلامان و بردگان، برده، غلام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبارز
تصویر مبارز
آنکه برای جنگ با کسی به میدان آید، جنگاور، جنگجو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبارا
تصویر مبارا
مبارات، نوعی طلاق به علت از هم بیزار شدن زن و مرد، ادعای برابری نمودن برای مثال گر دم خلع و مبارا می رود / بد مبین ذکر بخارا می رود (مولوی - ۴۸۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موارد
تصویر موارد
موردها، موضوع ها، مسئله ها، محل های ورود، جاهای فرود آمدن، آبشخورها، جمع واژۀ مورد
فرهنگ فارسی عمید
(مَ رِ)
محمد بن خداداد، مکنی به ابوبکر. وی فقیه حنبلی بود و از ابی الخطاب محفوظبن احمدالکلوذانی فقه آموخت و از ابی الخطاب نصر بن احمدالبطر و ابی عبدالله النعالی و جز آنان حدیث شنید و ابوسعد سمعانی از وی حدیث شنیده است. (از لباب الانساب ج 2 ص 93)
لغت نامه دهخدا
تصویری از موارد
تصویر موارد
جمع مورد، آیندگاهان آبخور ها راه ها جمع مورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبارد
تصویر عبارد
شاخ نازک، دختر ناز نازنین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبارم
تصویر مبارم
جمع مبرم، دوک ها
فرهنگ لغت هوشیار
با برکت، خجسته، همایون فرخنده خفتگاه های شتران هو بخت هو مرواک خنشان باد بر تو مبارک و خنشان جشن نوروز و گوسبند کشان (رودکی) فرخنده فرخ همایون (واژه خجسته را نیز به جای مبارک تازی به کار می برند آید خجسته دگر گشته گجسته یا گجسستک پهلوی به آرش (ملعون) نیست ک) جمع مبرک خفتنگاههای شتران. برکت داده با برکت، میمون فرخنده خجسته: روزگار مبارک بر تهذیب احوال دین و ترتیب اعمال ملک مصروف گردانیده، مقدس: دست مبارک حضرت رسول ص، نامی است از نامهای مردان (مخصوصا غلامان)، (بمناسبت مذکور) غلام: اسیری را بوعده شاد می کن، مبارک مرده ای آزاد میکن، (نظامی گنجینه گنجوی) (یعنی بنده مبارک نامی را که نزدیک مردنست آزاد کن)، یا حضور مبارک. در خطاب به شاه و بزرگان استعمال کنند: این بنده را عرایضی است که تقدیم حضور مبارک میشود. یا خاطر مبارک. چون از ذهن و خاطر شاه و بزرگان یاد کنند چنین تعبیر آورند: داعیه تعمیر بیلقان از خاطر مبارک سربرزده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبارز
تصویر مبارز
آنکه با کسی بجنگ و نبرد پردازد
فرهنگ لغت هوشیار
مبارات: گر دم خلع و مبارا میرود بد مبین ذکر بخارا میرود. (مثنوی قزوینی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موارد
تصویر موارد
((مَ رِ))
جمع مورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبارک
تصویر مبارک
((مُ رَ))
با برکت، خجسته، فرخنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبارز
تصویر مبارز
((مُ رِ))
رزمنده، جنگجو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موارد
تصویر موارد
نکته ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مبارک
تصویر مبارک
خجسته، فرخنده، همایون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مبارز
تصویر مبارز
جنگاور، چالشگر، رزمنده، ستیزنده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مبارک
تصویر مبارک
Blessed
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مبارز
تصویر مبارز
Embattled, Militant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مبارک
تصویر مبارک
благословенный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مبارز
تصویر مبارز
en batalla, militante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مبارک
تصویر مبارک
gezegend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مبارز
تصویر مبارز
in gevecht, militant
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مبارک
تصویر مبارک
благословенний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مبارز
تصویر مبارز
в бою , бойовий , бойовик
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مبارز
تصویر مبارز
w walce, bojowy, bojownik
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مبارز
تصویر مبارز
в бою , воинственный , боевик
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مبارک
تصویر مبارک
błogosławiony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مبارک
تصویر مبارک
gesegnet
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مبارز
تصویر مبارز
in einen Kampf verwickelt, militant
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مبارک
تصویر مبارک
abençoado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مبارز
تصویر مبارز
em batalha, militante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مبارک
تصویر مبارک
bendito
دیکشنری فارسی به اسپانیایی