جدول جو
جدول جو

معنی مبادات - جستجوی لغت در جدول جو

مبادات
(سُ)
با کسی دشمنی آشکار کردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از مباداه عربی، آشکار کردن و ظاهر کردن دشمنی. و رجوع به مباداه شود
لغت نامه دهخدا
مبادات
آشکار کردن، ظاهر کردن دشمنی، ظهور
تصویری از مبادات
تصویر مبادات
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مبارات
تصویر مبارات
نوعی طلاق به علت از هم بیزار شدن زن و مرد، ادعای برابری نمودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهادات
تصویر مهادات
هدیه دادن به یکدیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منادات
تصویر منادات
یکدیگر را خواندن و آواز دادن، با یکدیگر در انجمن نشستن و مشورت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مباهات
تصویر مباهات
فخر کردن، نازیدن به کسی یا چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معادات
تصویر معادات
با هم دشمنی کردن، دشمن یکدیگر شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مفادات
تصویر مفادات
سربها دادن و کسی را آزاد کردن، فدیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبادرت
تصویر مبادرت
اقدام کردن به کاری، پیشی گرفتن، شتاب کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبالات
تصویر مبالات
اهتمام، توجه، اعتنا، در امری فکر و اندیشه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میادات
تصویر میادات
پاداش دادن، دست به دست کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منادات
تصویر منادات
یکدیگر را آواز دادن، جارزدن، جار زنی اعلان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفادات
تصویر مفادات
سربها گرفتن و آزاد کردن کسی را، نجات دادن خلاص کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معادات
تصویر معادات
عداوت کردن و با کسی دشمنی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مراده، آرزوها خواست ها جمع مراده، جمع مراد آرزوها مقصودها: و از شهاب الدین مسعود شنیدم... که هنوز اوهار مرادات در چمن سلطنت از اکمام تخمی تمام بیرون نیامده
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مبرده، سردکن ها، خنکی ها سردی ها جمع مبرده. سرد کننده ها، ادویه سرد که بمزاج سردی بخشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبارات
تصویر مبارات
برابری و نبرد کردن با کسی در کاری
فرهنگ لغت هوشیار
فکر کردن در امری اندیشیدن، اهتمام کردن، یا بی مبالات. بدون تفکر بی اندیشه: و از اقدام بی تحاشی آن قوم بر قصد ولایت چنو پادشاهی قادر و قاهر و اقتحام بی مبالات آن جماعت در غمار دیار... شکسته شد، بی قید و بند سهل انگار: ... هنرمند خوبی است لیکن در کارهایش کمی بی مبالاتی است. اهتمام کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبادلات
تصویر مبادلات
جمع مبادله، داد و ستدها ورتش ها (مصدر واسم) جمع مبادله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مباهات
تصویر مباهات
فخر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبادات
تصویر عبادات
جمع عباده، نیایش ها ستایش ها جمع عبادت پرستشها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مباکات
تصویر مباکات
با هم گریستن
فرهنگ لغت هوشیار
پیشی گرفتن و شتابی کردن و دلیری نمودن، تبادر، مبادره، چالاکی، تعجیل و شتابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مباداه
تصویر مباداه
مبادات در فارسی: آشکار کردن نمایاندن، کین نمایی آشکار کردن دشمنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مباحات
تصویر مباحات
جمع مباح، روا ها شایست ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبددات
تصویر مبددات
جمع مبدده متفرقات پراکنده ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبادات
تصویر عبادات
((عِ))
جمع عبادت، بندگی ها، اطاعت ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبادرت
تصویر مبادرت
((مُ دِ رَ))
پیشی گرفتن در کاری، اقدام کردن به کاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مباهات
تصویر مباهات
((مُ))
تفاخر، خودبینی، غرور، سرفرازی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبالات
تصویر مبالات
((مُ))
اندیشه و تفکر در کار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مباکات
تصویر مباکات
((مُ))
با هم گریستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معادات
تصویر معادات
((مُ))
عداوت، دشمنی با یکدیگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مفادات
تصویر مفادات
((مُ))
نجات دادن، خلاص کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهادات
تصویر مهادات
((مُ))
هدیه دادن به یکدیگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبارات
تصویر مبارات
((مُ))
بری شدن از یکدیگر، بیزار شدن از هم
فرهنگ فارسی معین