جدول جو
جدول جو

معنی مباحثت - جستجوی لغت در جدول جو

مباحثت
(کَ دا)
مأخوذ از مباحثه عربی. رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
مباحثت
با یکدیگر بحث کردن، بحث گفتگو، جمع مباحثات
تصویری از مباحثت
تصویر مباحثت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از منافثت
تصویر منافثت
زیر گوشی با کسی حرف زدن، هم راز شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مباغضت
تصویر مباغضت
دشمنی، عداوت، خصومت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبایعت
تصویر مبایعت
با هم خرید و فروش کردن، بیعت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مباینت
تصویر مباینت
جدایی، تضاد، دشمنی، خصومت، تفاوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مباحثه
تصویر مباحثه
گفتگو، گفتن و شنیدن، با هم بحث کردن، گفت و شنو، گفت و شنفت، گفت و شنود، گفت و شنید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مباهات
تصویر مباهات
فخر کردن، نازیدن به کسی یا چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشاحنت
تصویر مشاحنت
کینه و دشمنی نمودن با یکدیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مماحضت
تصویر مماحضت
اخلاص ورزیدن، دوستی و یگانگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محادثت
تصویر محادثت
سخن گفتن با هم، گفتگو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مباثت
تصویر مباثت
سر خود را نزد کسی فاش کردن، کسی را بر باطن کار خویش آگاه ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مباحث
تصویر مباحث
مبحث ها، موضوعات بحث، جمع واژۀ مبحث
فرهنگ فارسی عمید
(مَ حِ)
جمع واژۀ مبحث و فارسیان بمعنی بحث استعمال کنند. (آنندراج). جمع واژۀ مبحث. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) :
مباحثی که در آن حلقۀ جنون میرفت
ورای مدرسه و قیل و قال مسئله بود.
حافظ (از آنندراج).
، مباحث البقر، زمین بی آب و گیاه یا جای غیرمعلوم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). یقال: ترکته مباحث البقر،ای بحیث لایدری این هو. (منتهی الارب) ، یعنی گذاشتم او را در جائی که نمیداند کجاست. (ناظم الاطباء). و رجوع به مبحث شود
لغت نامه دهخدا
(بَ مَ دَ)
حلالیت و روایی و حلال بودن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
کارهای مباح و مشروع و روا. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ مباح. رجوع به مباح شود، (اصطلاح حقوقی) و آن اموالی است که ملک اشخاص نباشد. اموالی است که بعنوان مالکیت در اختیار هیچ مقامی نباشد. (فرهنگ حقوقی دکتر جعفری لنگرودی). مباحات اموالی را گویند که مالک ندارد و هرکس میتواند طبق مقررات مربوطه به هر قسم آنها را تملک کند و همچنین طبق مادۀ 92 قانون مدنی ایران که میگوید ’هرکسی میتواند با رعایت قوانین و نظامات راجعه به هریک از مباحات از آنها استفاده نماید’. (از حقوق مدنی ایران تألیف دکتر امامی ص 71)
لغت نامه دهخدا
(مُ حَ / حِ)
جمع واژۀ مباحثه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
با یکدیگر پژوهیدن. (تاج المصادر بیهقی). با یکدیگر واپژوهیدن. (دهار). با یکدیگر بحث کردن. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(کَذذ)
بحث و جدال و مجادله. (از ناظم الاطباء). با یکدیگر پژوهیدن علم. مطارحه. مفاقهه. با یکدیگر بحث کردن. مناظره. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گفتگو کردن بر سر موضوعی یا مسأله ای و بخصوص در مسائل علمی و نظری. بحث و گفتگو. و در فارسی بیشتر با کردن و نمودن و رفتن صرف شود: متکلم و از اهل جدل و مباحثه بود. (تاریخ قم ص 233). دید که میان ایشان مباحثه می رود. (انوار سهیلی)
لغت نامه دهخدا
(مُ حِ)
بحث کننده. (ناظم الاطباء). بحث کننده. ج، مباحثین
لغت نامه دهخدا
سر خویش را نزد کسی فاش کردن بر باطن کار خود کسی را آگاه ساختن: و ترا گر چه مراد خویش مستور می داشتی من آثار آن می دیدم لیکن هوای تو باظهار آن رخصت نداد و اکنون که تو این مباثت پیوستی اگر باز گویم از عیب دور باشد، از کسی غمخواری و اندوهگساری طلبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مباحات
تصویر مباحات
جمع مباح، روا ها شایست ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مباحثات
تصویر مباحثات
جمع مباحثه، اوسکارش ها جستارش ها جمع مباحثه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مباحثه
تصویر مباحثه
بحث و جدال و مجادله، با یکدیگر پژوهیدن علم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مباحث
تصویر مباحث
جمع مبحث، موضوعات مورد بحث بحث کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مباثت
تصویر مباثت
((مُ ثَّ))
سرّ خود را نزد کسی فاش کردن، از کسی غم خواری و اندوه گساری طلبیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مباحث
تصویر مباحث
((مَ حِ))
جمع مبحث
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مباحثه
تصویر مباحثه
((مُ حَ ثَ یا ثِ))
گفتگو و بحث نمودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مباحث
تصویر مباحث
گفتگوها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مصاحبت
تصویر مصاحبت
همنشینی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مزاحمت
تصویر مزاحمت
دست و پا گیری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مباحثات
تصویر مباحثات
گفتگوها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مباحثه
تصویر مباحثه
گفتمان، گفتاورد، گفت و شنود
فرهنگ واژه فارسی سره
گفتگوها، مبحث ها، مقولات، مقوله ها، موضوعات، جستارها، فصول، بخش ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بحث، جدل، جروبحث، صحبت، گفتگو، محاجه، مناظره
فرهنگ واژه مترادف متضاد