به معنی پس فردا باشد که برادر کوچک فردا است. (برهان) (آنندراج). پس فردا و روز پس از فردا. (ناظم الاطباء). هزوارش، مگر، ماگر، پهلوی، پس فرتاک (پس فردا). (حاشیۀ برهان چ معین) ، روز پس از روز آینده. (ناظم الاطباء)
به معنی پس فردا باشد که برادر کوچک فردا است. (برهان) (آنندراج). پس فردا و روز پس از فردا. (ناظم الاطباء). هزوارش، مگر، ماگر، پهلوی، پس فرتاک (پس فردا). (حاشیۀ برهان چ معین) ، روز پس از روز آینده. (ناظم الاطباء)
فریبنده و بدسگال. (منتهی الارب) (آنندراج). اسم فاعل است از مکر. خدعه کننده. ج، ماکرون، مکره. (از اقرب الموارد). فریبنده و مکرکننده و بدسگال و خدعه کننده. ج، ماکرون. (ناظم الاطباء). صاحب مکر. حیله گر. چاره گر. ج، ماکرین، ماکرون. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چون وزیر ماکر بداعتقاد دین عیسی را بدل کرد از فساد. (مثنوی). زین سبب بد کاهل محنت شاکرند اهل نعمت طاغیند و ماکرند. (مثنوی). ، ستور مویز بار کرده یا کاروان شتر که غله کشانند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). خر مویز بار کرده. (از اقرب الموارد)
فریبنده و بدسگال. (منتهی الارب) (آنندراج). اسم فاعل است از مکر. خدعه کننده. ج، ماکرون، مَکَرَه. (از اقرب الموارد). فریبنده و مکرکننده و بدسگال و خدعه کننده. ج، ماکرون. (ناظم الاطباء). صاحب مکر. حیله گر. چاره گر. ج، ماکرین، ماکرون. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چون وزیر ماکر بداعتقاد دین عیسی را بدل کرد از فساد. (مثنوی). زین سبب بد کاهل محنت شاکرند اهل نعمت طاغیند و ماکرند. (مثنوی). ، ستور مویز بار کرده یا کاروان شتر که غله کشانند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). خر مویز بار کرده. (از اقرب الموارد)
انسان یا حیوان مادۀ دارای فرزند کنایه از اصلی، اولیه مثلاً دانشگاه مادر، کنایه از برانگیزنده، باعث کنایه از زمین، خاک، برای مثال جان گرامی به پدر باز داد / کالبد تیره به مادر سپرد (رودکی - ۴۹۶)، کنایه از هر یک از عناصر چهارگانه مادر فولاد زره: کنایه از زن زشت، پیر، بسیار حیله گر و مکار. دراصل، مادر دیوی به نام فولادزره بوده که داستان آن در کتاب امیرارسلان آمده است
انسان یا حیوان مادۀ دارای فرزند کنایه از اصلی، اولیه مثلاً دانشگاه مادر، کنایه از برانگیزنده، باعث کنایه از زمین، خاک، برای مِثال جان گرامی به پدر باز داد / کالبد تیره به مادر سپرد (رودکی - ۴۹۶)، کنایه از هر یک از عناصر چهارگانه مادر فولاد زره: کنایه از زن زشت، پیر، بسیار حیله گر و مکار. دراصل، مادر دیوی به نام فولادزره بوده که داستان آن در کتاب امیرارسلان آمده است