جدول جو
جدول جو

معنی ماژور - جستجوی لغت در جدول جو

ماژور
سرگرد، افسر ارتش بالاتر از سروان، یاور
تصویری از ماژور
تصویر ماژور
فرهنگ فارسی عمید
ماژور
فرانسوی سرگرد در ارتش، یاور در شهربانی سرگرد یاور
تصویری از ماژور
تصویر ماژور
فرهنگ لغت هوشیار
ماژور
((ژُ))
سرگرد، یاور
تصویری از ماژور
تصویر ماژور
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماهور
تصویر ماهور
(دخترانه)
نام یکی از دستگاههای موسیقی ایرانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مامور
تصویر مامور
گمارده، کارگزار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ماژول
تصویر ماژول
پیمانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ماخور
تصویر ماخور
خرابات، میخانه، قمارخانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماجور
تصویر ماجور
اجر داده شده، کسی که اجر و مزد گرفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماشور
تصویر ماشور
هر چیز درهم آمیخته، چیزهای به هم آمیخته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مامور
تصویر مامور
آنکه برای انجام کاری معیّن و منصوب می شود، امر شده، فرمان داده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماهور
تصویر ماهور
پستی و بلندی زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مازور
تصویر مازور
کرمخواره از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
امر کرده شده و حکم کرده شده و فرموده شده گومارتک گمارده گماشته، اپرهان پروانک به فرمان فرمان یافته فرمان داده امر کرده شده: گفت موسی: این مرا دستور نیست بنده ام امهال تو مامور نیست. (مثنوی. نیک. 62: 3)، کسی که او را بکاری گماشته باشند گماشته: زودا که دید خواهم از سعی بخت فرخ مامور امر سلطان ایران ستان و توران. (پیغوملک. لباب. نف. 54) جمع مامورین. یا مامور احصائیه. آمارگر. یا مامور اطفائیه. آتش نشان. یا مامور آگاهی. کارآگاه. یا مامور اجرا. کسی که از طرف اداره اجرا دادگستری موظف است که احکام و قرارهای دادگاه را بمرحله عمل درآورد. یا مامور تامینات
فرهنگ لغت هوشیار
طریقه تنظیم عمل یکدستگاه، تمرین عملیات نظامی، حرکت قسمتهای مختلف ارتش برای انجام نقشه های جنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماخور
تصویر ماخور
جایی که در آن شراب نوشند و قمار کنند خرابات
فرهنگ لغت هوشیار
مزد یافته پاداش گرفته اجرت گرفته مزد گرفته: نه مرا حاجتی ازو مقضی نه مرا طاعتی ازو ماجور. (مسعود سعد. 269) جمع ماجورین
فرهنگ لغت هوشیار
هنایش پذیر سهش پذیر، کیفر داده در تازی با این آرش ها به کار نمی رود اثر پذیر شده، جزا داده شده. توضیح درلغت عرب بدیدن معانی نیامده صحیح بجای آن متاثر است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماطور
تصویر ماطور
آب بند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماشور
تصویر ماشور
چیزهای در هم آمیخته را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماسور
تصویر ماسور
گرفتار و محبوس، اسیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مادور
تصویر مادور
غر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماشور
تصویر ماشور
چیزهای درهم آمیخته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماسور
تصویر ماسور
گرفتار، محبوس، کسی که به احتباس بول مبتلی است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماخور
تصویر ماخور
خرابات، میخانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماهور
تصویر ماهور
از دستگاه های موسیقی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مانور
تصویر مانور
((نُ وْ))
اجرای عملیات جنگی به طور نمایشی و تمرینی
فرهنگ فارسی معین
تمرین عملیات جنگی برای آماده سازی نیروها و نمایش میزان توانایی آنان، رزمایش، به کارگیری ترفندهای زیرکانه برای انجام رساندن کاری، کنایه از خودنمایی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماثور
تصویر ماثور
نقل شده، منقول، ویژگی حدیثی که از زمان های قدیم از یکی به دیگری رسیده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مالور
تصویر مالور
صاحب مال، مال دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماهور
تصویر ماهور
هر یک از برآمدگی های تپه مانند دشت یا دامنۀ کوه
در موسیقی از دستگاه های هفتگانۀ موسیقی ایرانی
گلی با برگ های بزرگ و پهن شبیه گوش خرگوش و پرزهایی مانند پرز ماهوت و گل هایی زرد رنگ و گلبرگ هایی سست، گل ماهور، خرگوشک، گل ماهوتی
در موسیقی از شعبه های بیست چهارگانۀ موسیقی ایرانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتماژور
تصویر اتماژور
فرانسوی ستاد ارتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایتماژور
تصویر ایتماژور
توضیح این شکل در عهد قاجاریه متداول بوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرس ماژور
تصویر فرس ماژور
زور و فشار، قوه جبریه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فورس ماژور
تصویر فورس ماژور
بنگرید به فرس ماژور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرس ماژور
تصویر فرس ماژور
((فُ ژُ))
حالتی که شخص برخلاف میل مجبور به انجام یا ترک فعلی شود، قوه قهریه، زور و فشار به گونه ای که نتوان از آن اجتناب کرد
فرهنگ فارسی معین