جمع واژۀ ماهیت. (اقرب الموارد) : مجوی از وحدت محضش برون از ذات او چیزی که او عام است و ماهیات خاص اندر همه اشیا. ناصرخسرو. زانکه ماهیات و سر سر آن پیش چشم کاملان باشد عیان. مولوی (مثنوی چ خاور ص 195). و رجوع به ماهیت شود. - ماهیات جعلیه، (اصطلاح فقهی) اموری است که مجعول شارع است مانند نماز و روزه و عقود دیگر. (فرهنگ علوم تألیف سید جعفر سجادی)
جَمعِ واژۀ ماهیت. (اقرب الموارد) : مجوی از وحدت محضش برون از ذات او چیزی که او عام است و ماهیات خاص اندر همه اشیا. ناصرخسرو. زانکه ماهیات و سر سر آن پیش چشم کاملان باشد عیان. مولوی (مثنوی چ خاور ص 195). و رجوع به ماهیت شود. - ماهیات جعلیه، (اصطلاح فقهی) اموری است که مجعول شارع است مانند نماز و روزه و عقود دیگر. (فرهنگ علوم تألیف سید جعفر سجادی)
جمع ماهیه، اوچیزیان چیشی ها چیستی ها جمع ماهیت: زانکه ماهیات و سرسر آن پیش چشم کاملان باشد عیان. (مثنوی. نیک. 208: 3) یا ماهیات جعلیه. اموری است که مجعول شارع است مانند نماز روزه و عقود دیگر
جمع ماهیه، اوچیزیان چیشی ها چیستی ها جمع ماهیت: زانکه ماهیات و سرسر آن پیش چشم کاملان باشد عیان. (مثنوی. نیک. 208: 3) یا ماهیات جعلیه. اموری است که مجعول شارع است مانند نماز روزه و عقود دیگر
نام کشندۀ دارا. (ناظم الاطباء). نام موبدی که دارا راکشت. (از فهرست ولف). نام یکی از دو خائن که داریوش سوم را کشتند به روایت ایرانی و نام خائن دیگر جانوسیار است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : دو دستور بودش گرامی دو مرد که با او بدندی به دشت نبرد یکی موبدی نام او ماهیار دگر مرد را نام جانوسیار. (شاهنامه چ بروخیم ج 6 ص 1800). مهین برچپ و ماهیارش به راست چو شب تیره گشت از هوا باد خاست. (شاهنامه ایضاً). چو بشنید گفتار جانوسیار سکندر چنین گفت با ماهیار. (شاهنامه ایضاً ص 1801). تا ناگاه جانوسیار و ماهیار وی را به شب اندر چندی شمشیرزدند و بیفتاد و ایشان جاندار خاص بودند و بهری گویند دستوران بودند. (مجمل التواریخ والقصص ص 56). ناجوانمردی است چون جانوسیار و ماهیار یار دارا بودن و دل با سکندر داشتن. قاآنی نام پیری معروف در دربار بهرام گور. (از فهرست ولف) : یکی پیر بدنام او ماهیار شده سال او بر صد و شصت و چار. فردوسی نام گوهرفروشی معاصر با بهرام گور. (از فهرست ولف) : چو در پیش او مست شد ماهیار چنین گفت با میزبان شهریار. فردوسی
نام کشندۀ دارا. (ناظم الاطباء). نام موبدی که دارا راکشت. (از فهرست ولف). نام یکی از دو خائن که داریوش سوم را کشتند به روایت ایرانی و نام خائن دیگر جانوسیار است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : دو دستور بودش گرامی دو مرد که با او بدندی به دشت نبرد یکی موبدی نام او ماهیار دگر مرد را نام جانوسیار. (شاهنامه چ بروخیم ج 6 ص 1800). مهین برچپ و ماهیارش به راست چو شب تیره گشت از هوا باد خاست. (شاهنامه ایضاً). چو بشنید گفتار جانوسیار سکندر چنین گفت با ماهیار. (شاهنامه ایضاً ص 1801). تا ناگاه جانوسیار و ماهیار وی را به شب اندر چندی شمشیرزدند و بیفتاد و ایشان جاندار خاص بودند و بهری گویند دستوران بودند. (مجمل التواریخ والقصص ص 56). ناجوانمردی است چون جانوسیار و ماهیار یار دارا بودن و دل با سکندر داشتن. قاآنی نام پیری معروف در دربار بهرام گور. (از فهرست ولف) : یکی پیر بدنام او ماهیار شده سال او بر صد و شصت و چار. فردوسی نام گوهرفروشی معاصر با بهرام گور. (از فهرست ولف) : چو در پیش او مست شد ماهیار چنین گفت با میزبان شهریار. فردوسی
مهایاه. کاری که بر آن آمادگی و موافقت و سازواری کنند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، (اصطلاح فقه) تقسیم منافع مال مشترک است طبق اجزاء آن یا برحسب زمان. با تقاضای مهایاه از طرف یک یا چند نفر از شرکاء، دیگران را به قبول آن ملزم قرار نمی دهند و فقط با تراضی تمام شرکاء ممکن است آن را صورت خارجی بخشید. (از یادداشت های لغت نامه). تقسیم منافع متعاقباً و متناوباً. (از تعریفات جرجانی)
مهایاه. کاری که بر آن آمادگی و موافقت و سازواری کنند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، (اصطلاح فقه) تقسیم منافع مال مشترک است طبق اجزاء آن یا برحسب زمان. با تقاضای مهایاه از طرف یک یا چند نفر از شرکاء، دیگران را به قبول آن ملزم قرار نمی دهند و فقط با تراضی تمام شرکاء ممکن است آن را صورت خارجی بخشید. (از یادداشت های لغت نامه). تقسیم منافع متعاقباً و متناوباً. (از تعریفات جرجانی)
جمع واژۀ ملهیه، تأنیث ملهی. مشغول کننده ها. غافل کننده ها: مثلاً چنانکه میخواره از تلخی می... و تقدیم ملهیات و تأخیر مهمات و رنج خمار... یاد آرد... اندک اندک قدم بازپس نهد و بازایستد. (مرزبان نامه). رجوع به ملهی شود
جَمعِ واژۀ ملهیه، تأنیث مُلهی. مشغول کننده ها. غافل کننده ها: مثلاً چنانکه میخواره از تلخی می... و تقدیم ملهیات و تأخیر مهمات و رنج خمار... یاد آرد... اندک اندک قدم بازپس نهد و بازایستد. (مرزبان نامه). رجوع به مُلهی شود
شاخه ای از زبان سانسکریت که در جنوب هندوستان متداول است، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، زبانی است ’هند و آریائی’ که در نواحی بمبئی متداول است، (از لاروس)
شاخه ای از زبان سانسکریت که در جنوب هندوستان متداول است، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، زبانی است ’هند و آریائی’ که در نواحی بمبئی متداول است، (از لاروس)
باج و خراج، (ناظم الاطباء)، جمع واژۀ مالیه، وجوهی که مأموران دولت برحسب قانون از صاحبان املاک، اراضی، مستغلات و غیره گیرند، باج، خراج، ارتفاع، (از فرهنگ فارسی معین)، سهمی است که بموجب اصل تعاون ملی و بر وفق مقررات هریک از سکنۀ کشور موظف است که از ثروت و درآمد خودبمنظور تأمین هزینه های عمومی و حفظ منافع اقتصادی یا سیاسی یا اجتماعی کشور بقدر قدرت و توانایی خود به دولت بدهد، (ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی) : محاسبات رعایا و مستأجران و غیره مؤدیان مالیات سرکار مزبور را تنقیح داده مفاصا به مهر خود تسلیم می نماید، (تذکرهالملوک ص 50)، آنچه بجهت نسق زراعات ضرورند از مالیات سرکار بعنوان بذر و مساعده و مؤنت زراعت به رعیت داده، در رفع محصول وجه مساعده و مؤنت را بازیافت نماید، (تذکرهالملوک ص 46)، - مالیات اراضی، مالیاتی که از اراضی زراعتی گرفته می شد وبحسب نوع زراعت فرق می کرد، اسم دیگر آن خراج است، (ترمینولوژی حقوق، تألیف جعفری لنگرودی)، - مالیات ایلات، رجوع به ترکیب مالیات بر اشخاص شود، - مالیات بده، دهنده مالیات، پردازندۀ مالیات، آنکه مالیات دهد، - مالیات بر ارث، مالیاتی است که بموجب قانون مالیات برارث و طبق تعرفۀ مندرج در همان قانون از ترکه گرفته می شود، (ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی)، - مالیات بر اشخاص، مالیاتی که بر شخص بعنوان اینکه وجود خارجی دارد (بدون توجه به وضع درآمد او) گرفته می شد، در همین معنی مالیات سرانه، مالیات سرشمار، باج شخصی و جزیه بکار رفته است، مالیات ایلات و مالیات خانواری هم نوعی مالیات بر اشخاص بوده است، (ترمینولوژی حقوق، تألیف جعفری لنگرودی)، - مالیات بر اموال، مالیات بر مال و درآمد اشخاص است، کسی که مالی و درآمدی ندارد مشمول مقررات مالیات نیست، در مقابل مالیات بر عایدات استعمال می شود، (ترمینولوژی حقوق، تألیف جعفری لنگرودی)، - مالیات بر درآمد، مالیاتی است که بر عواید اشخاص طبیعی و حقوقی بسته می شود، اصطلاح مالیات بر عایدات هم بهمین معنی است، (ترمینولوژی حقوق، تألیف جعفری لنگرودی)، - مالیات بر عایدات، رجوع به ترکیب قبل شود، - مالیات بستن، وضع مالیات، - مالیات بگیر، مالیات گیرنده، دولت یاحکومت که از مردم مالیات می گیرد، - مالیات پرداختن، مالیات دادن، رجوع به ترکیب مالیات دادن شود، - مالیات پرداز، آنکه مالیات پردازد، آنکه مشمول پرداختن مالیات باشد، مالیات بده، - مالیات دادن، مالیات پرداختن، ادا کردن مالیات، تأدیۀ مالیات، - مالیات سرانه، رجوع به ترکیب ’مالیات بر اشخاص’ شود، - مالیات غیرمستقیم، مالیاتی است که مالیات دهنده بطور غیرمستقیم می پردازد، مانند حقوق گمرکی و مالیات قند و شکر و بنزین که بر قیمت اجناس افزوده می گردد و مالیات در ضمن خرید جنس پرداخته می شود، (فرهنگ فارسی معین)، مالیاتی که از اموال مصرفی بمناسبت عملی ازقبیل تولید و توزیع و صدور و ورود گرفته می شود ... در حقیقت تکلیف پرداخت آن، بطور مستقیم متوجه مصرف کننده است، (از ترمینولوژی حقوق، تألیف جعفری لنگرودی)، - مالیات گرفتن، اخذ مالیات، جمعآوری مالیات، - مالیات مستقیم، مالیاتی که مستقیماً از مالیات دهنده گرفته می شود، مانند مالیات املاک مزروعی، اراضی بایر، مستغلات و مالیات بر درآمد، (فرهنگ فارسی معین)، - امثال: مالیات دولت نباید زمین بماند، نظیر: سوخت رابود کردن، قاعده ای بوده نزد قدمای امنای مالیۀ ایران که برحسب آن مجبور بوده اند مالیاتی را که بواسطۀاز میان رفتن صنف یا شیئی بی محل می مانده بر صنف یا چیزی دیگر مزید کنند، (امثال و حکم ج 3 ص 1392 و ج 2 ص 994)
باج و خراج، (ناظم الاطباء)، جَمعِ واژۀ مالیه، وجوهی که مأموران دولت برحسب قانون از صاحبان املاک، اراضی، مستغلات و غیره گیرند، باج، خراج، ارتفاع، (از فرهنگ فارسی معین)، سهمی است که بموجب اصل تعاون ملی و بر وفق مقررات هریک از سکنۀ کشور موظف است که از ثروت و درآمد خودبمنظور تأمین هزینه های عمومی و حفظ منافع اقتصادی یا سیاسی یا اجتماعی کشور بقدر قدرت و توانایی خود به دولت بدهد، (ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی) : محاسبات رعایا و مستأجران و غیره مؤدیان مالیات سرکار مزبور را تنقیح داده مفاصا به مهر خود تسلیم می نماید، (تذکرهالملوک ص 50)، آنچه بجهت نسق زراعات ضرورند از مالیات سرکار بعنوان بذر و مساعده و مؤنت زراعت به رعیت داده، در رفع محصول وجه مساعده و مؤنت را بازیافت نماید، (تذکرهالملوک ص 46)، - مالیات اراضی، مالیاتی که از اراضی زراعتی گرفته می شد وبحسب نوع زراعت فرق می کرد، اسم دیگر آن خراج است، (ترمینولوژی حقوق، تألیف جعفری لنگرودی)، - مالیات ایلات، رجوع به ترکیب مالیات بر اشخاص شود، - مالیات بده، دهنده مالیات، پردازندۀ مالیات، آنکه مالیات دهد، - مالیات بر ارث، مالیاتی است که بموجب قانون مالیات برارث و طبق تعرفۀ مندرج در همان قانون از ترکه گرفته می شود، (ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی)، - مالیات بر اشخاص، مالیاتی که بر شخص بعنوان اینکه وجود خارجی دارد (بدون توجه به وضع درآمد او) گرفته می شد، در همین معنی مالیات سرانه، مالیات سرشمار، باج شخصی و جزیه بکار رفته است، مالیات ایلات و مالیات خانواری هم نوعی مالیات بر اشخاص بوده است، (ترمینولوژی حقوق، تألیف جعفری لنگرودی)، - مالیات بر اموال، مالیات بر مال و درآمد اشخاص است، کسی که مالی و درآمدی ندارد مشمول مقررات مالیات نیست، در مقابل مالیات بر عایدات استعمال می شود، (ترمینولوژی حقوق، تألیف جعفری لنگرودی)، - مالیات بر درآمد، مالیاتی است که بر عواید اشخاص طبیعی و حقوقی بسته می شود، اصطلاح مالیات بر عایدات هم بهمین معنی است، (ترمینولوژی حقوق، تألیف جعفری لنگرودی)، - مالیات بر عایدات، رجوع به ترکیب قبل شود، - مالیات بستن، وضع مالیات، - مالیات بگیر، مالیات گیرنده، دولت یاحکومت که از مردم مالیات می گیرد، - مالیات پرداختن، مالیات دادن، رجوع به ترکیب مالیات دادن شود، - مالیات پرداز، آنکه مالیات پردازد، آنکه مشمول پرداختن مالیات باشد، مالیات بده، - مالیات دادن، مالیات پرداختن، ادا کردن مالیات، تأدیۀ مالیات، - مالیات سرانه، رجوع به ترکیب ’مالیات بر اشخاص’ شود، - مالیات غیرمستقیم، مالیاتی است که مالیات دهنده بطور غیرمستقیم می پردازد، مانند حقوق گمرکی و مالیات قند و شکر و بنزین که بر قیمت اجناس افزوده می گردد و مالیات در ضمن خرید جنس پرداخته می شود، (فرهنگ فارسی معین)، مالیاتی که از اموال مصرفی بمناسبت عملی ازقبیل تولید و توزیع و صدور و ورود گرفته می شود ... در حقیقت تکلیف پرداخت آن، بطور مستقیم متوجه مصرف کننده است، (از ترمینولوژی حقوق، تألیف جعفری لنگرودی)، - مالیات گرفتن، اخذ مالیات، جمعآوری مالیات، - مالیات مستقیم، مالیاتی که مستقیماً از مالیات دهنده گرفته می شود، مانند مالیات املاک مزروعی، اراضی بایر، مستغلات و مالیات بر درآمد، (فرهنگ فارسی معین)، - امثال: مالیات دولت نباید زمین بماند، نظیر: سوخت رابود کردن، قاعده ای بوده نزد قدمای امنای مالیۀ ایران که برحسب آن مجبور بوده اند مالیاتی را که بواسطۀاز میان رفتن صنف یا شیئی بی محل می مانده بر صنف یا چیزی دیگر مزید کنند، (امثال و حکم ج 3 ص 1392 و ج 2 ص 994)
جمع ماهی است که حوت باشد، (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا)، و رجوع به ماهی شود، جمع ماه است برخلاف قیاس همچو سالیان که جمع سال است، (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) : از این گونه هر ماهیان سی جوان از ایشان همی یافتندی روان، فردوسی (شاهنامه ج 1 ص 5) کنون ماهیان اندر آمد به پنج که تا توهمی رزم جویی به رنج، فردوسی، همان نیز هر ماهیانی دوبار درم، شصت گنجی بر او برشمار، فردوسی، برآمد بر این بر بسی ماهیان به رنجی نبستند هرگز میان، فردوسی، زمانه برین نیز چندی بگشت بر این کار بر ماهیان برگذشت، فردوسی، تو خواهی که من شاد و خشنود باشم به سه بوسۀ خشک در ماهیانی، فرخی، چون دید ماهیان زمستان که در سفر نوروزمه بماند قریب مهی چهار اندر دوید و مملکت او بغارتید با لشکری گران و سپاهی گزافه کار، منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی چ 1 ص 29)، از آن کین به دریا درون ماهیان همی کشته خوردند تا ماهیان، اسدی (گرشاسبنامه چ یغمائی ص 297)، بر فلان کوه زاهدی هست مبارک، و اند ماهیان و چند سال است که آنجاست، (کتاب النقض ص 456)، و رجوع به قاعده های جمع بقلم دکتر معین ص 24- 25 شود
جمع ماهی است که حوت باشد، (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا)، و رجوع به ماهی شود، جمع ماه است برخلاف قیاس همچو سالیان که جمع سال است، (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) : از این گونه هر ماهیان سی جوان از ایشان همی یافتندی روان، فردوسی (شاهنامه ج 1 ص 5) کنون ماهیان اندر آمد به پنج که تا توهمی رزم جویی به رنج، فردوسی، همان نیز هر ماهیانی دوبار درم، شصت گنجی بر او برشمار، فردوسی، برآمد بر این بر بسی ماهیان به رنجی نبستند هرگز میان، فردوسی، زمانه برین نیز چندی بگشت بر این کار بر ماهیان برگذشت، فردوسی، تو خواهی که من شاد و خشنود باشم به سه بوسۀ خشک در ماهیانی، فرخی، چون دید ماهیان زمستان که در سفر نوروزمه بماند قریب مهی چهار اندر دوید و مملکت او بغارتید با لشکری گران و سپاهی گزافه کار، منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی چ 1 ص 29)، از آن کین به دریا درون ماهیان همی کشته خوردند تا ماهیان، اسدی (گرشاسبنامه چ یغمائی ص 297)، بر فلان کوه زاهدی هست مبارک، و اند ماهیان و چند سال است که آنجاست، (کتاب النقض ص 456)، و رجوع به قاعده های جمع بقلم دکتر معین ص 24- 25 شود
قریه ای است که از آنجا تا مرو شاهجهان دو فرسخ مسافت است و منسوب بدانجا بوده ابومحمد عبدالرحمن بن محمد فقیه ماهیانی، (انجمن آرا) (آنندراج)، موضعی است میان قرشی و غزنین، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) دهی از دهستان کتول است که در بخش علی آباد شهرستان گرگان واقع است و 190 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
قریه ای است که از آنجا تا مرو شاهجهان دو فرسخ مسافت است و منسوب بدانجا بوده ابومحمد عبدالرحمن بن محمد فقیه ماهیانی، (انجمن آرا) (آنندراج)، موضعی است میان قرشی و غزنین، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) دهی از دهستان کتول است که در بخش علی آباد شهرستان گرگان واقع است و 190 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
باج و خراج، سهمی است که بموجب اصل تعاون و بر وفق مقررات هر یک از سکنه کشور موظف است که از ثروت و در آمد خود بمنظور تامین هزینه های عمومی و حفظ منافع اقتصادی یا سیاسی یا اجتماعی کشور بقدر قدرت و توانائی خود بدولت بدهد
باج و خراج، سهمی است که بموجب اصل تعاون و بر وفق مقررات هر یک از سکنه کشور موظف است که از ثروت و در آمد خود بمنظور تامین هزینه های عمومی و حفظ منافع اقتصادی یا سیاسی یا اجتماعی کشور بقدر قدرت و توانائی خود بدولت بدهد
خواب مالیات: مجبور خواهید شدکه دست به فداکاری بزرگی بزنید. مالیتهایتان را می پردازید: بستگان شما خسیس هستند. شما توانائی پرداخت مالیاتهایتان را ندارید: ۱- ضررمالی ۲- یک کار سخت در پیش دارید. شما مامور مالیات هستید: حق دارید که مغرور باشید. درپرداخت مالیاتها تقلب می کنید: مراقب باشید در خطر ضررهای بزرگ مالی هستید - کتاب سرزمین رویاها ۱ـ اگر خواب ببینید مالیات می پردازید، نشانه آن است که با رفتار منطقی خود تأثیرات بدی که بر اطرافیان گذاشته اید، از بین خواهید برد. ۲ـ اگر خواب ببینید دیگران مالیات می پردازند، نشانه آن است که ناچار می شوید از دوستان خودکمک و یاری بگیرید. ۳ـ اگر خواب ببینید قادر به پرداخت مالیات خود نیستید، نشانه آن است که در تجارت خود شکست خواهید خورد.
خواب مالیات: مجبور خواهید شدکه دست به فداکاری بزرگی بزنید. مالیتهایتان را می پردازید: بستگان شما خسیس هستند. شما توانائی پرداخت مالیاتهایتان را ندارید: ۱- ضررمالی ۲- یک کار سخت در پیش دارید. شما مامور مالیات هستید: حق دارید که مغرور باشید. درپرداخت مالیاتها تقلب می کنید: مراقب باشید در خطر ضررهای بزرگ مالی هستید - کتاب سرزمین رویاها ۱ـ اگر خواب ببینید مالیات می پردازید، نشانه آن است که با رفتار منطقی خود تأثیرات بدی که بر اطرافیان گذاشته اید، از بین خواهید برد. ۲ـ اگر خواب ببینید دیگران مالیات می پردازند، نشانه آن است که ناچار می شوید از دوستان خودکمک و یاری بگیرید. ۳ـ اگر خواب ببینید قادر به پرداخت مالیات خود نیستید، نشانه آن است که در تجارت خود شکست خواهید خورد.