گیاهی خودرو، خزنده و بالارونده با برگ های بیضی شکل که از میوۀ آن گردی سفید به دست می آید، گرد سفید رنگ و خوش بویی که از این گیاه به دست می آید و در تهیۀ شیرینی، بستنی و مانند آن کاربرد دارد
گیاهی خودرو، خزنده و بالارونده با برگ های بیضی شکل که از میوۀ آن گردی سفید به دست می آید، گرد سفید رنگ و خوش بویی که از این گیاه به دست می آید و در تهیۀ شیرینی، بستنی و مانند آن کاربرد دارد
سنت دانیل، از اعزه و بزرگان کریستانیان است در 410 نزدیک سمیساط در سوریه متولد شد و در 490 میلادی درگذشت. (قاموس الاعلام ترکی) نام کاتب مونس خادم بعهد معتضد بالله خلیفۀ عباسی. (عیون الانبیاء ص 431 ج 1)
سنت دانیل، از اعزه و بزرگان کریستانیان است در 410 نزدیک سمیساط در سوریه متولد شد و در 490 میلادی درگذشت. (قاموس الاعلام ترکی) نام کاتب مونس خادم بعهد معتضد بالله خلیفۀ عباسی. (عیون الانبیاء ص 431 ج 1)
چون جرم است، چون کاری یا سخنی کردنی و گفتنی نکند یا نگوید گویند مانید او را، یعنی بماند، (لغت فرس اسدی چ اقبال 110)، به معنی جرم و گناه و تقصیر هم آمده است چنانکه کسی کار کردنی و سخن گفتنی را نکند و نگوید گویند ’مانیداو را باشد’ یعنی گناه از اوست و گناه کار اوست، (برهان) (آنندراج)، گناه و جرم و تقصیر و خطا و قصور ودرماندگی و سهو و غفلت، (ناظم الاطباء) : دریغ مدحت چون زر و آبدار غزل که چابکیش نیاید همی به لفظپدید اساس طبع بپایست نک قوی تر از آن ز آلت سخن آید همی همه مانید، رودکی (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 110)، ، ماضی) یعنی گذاشت و نهاد و رها کرد، و چون کسی را کاری که باید کرد نکند و سخنی که باید گفت نگوید گویند ’مانید’ یعنی وانهاد، (برهان) (آنندراج)، فعل ماضی ’مانیدن’=ماندن، (از حاشیۀ برهان چ معین)، پس افتاده، بقیه، وعرب آن را بر موانید جمع بسته است به معنی باقی مالیاتی، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
چون جرم است، چون کاری یا سخنی کردنی و گفتنی نکند یا نگوید گویند مانید او را، یعنی بماند، (لغت فرس اسدی چ اقبال 110)، به معنی جرم و گناه و تقصیر هم آمده است چنانکه کسی کار کردنی و سخن گفتنی را نکند و نگوید گویند ’مانیداو را باشد’ یعنی گناه از اوست و گناه کار اوست، (برهان) (آنندراج)، گناه و جرم و تقصیر و خطا و قصور ودرماندگی و سهو و غفلت، (ناظم الاطباء) : دریغ مدحت چون زر و آبدار غزل که چابکیش نیاید همی به لفظپدید اساس طبع بپایست نک قوی تر از آن ز آلت سخن آید همی همه مانید، رودکی (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 110)، ، ماضی) یعنی گذاشت و نهاد و رها کرد، و چون کسی را کاری که باید کرد نکند و سخنی که باید گفت نگوید گویند ’مانید’ یعنی وانهاد، (برهان) (آنندراج)، فعل ماضی ’مانیدن’=ماندن، (از حاشیۀ برهان چ معین)، پس افتاده، بقیه، وعرب آن را بر موانید جمع بسته است به معنی باقی مالیاتی، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
نوعی از جنون است که صاحبش را خصلت درندگان باشد، اکثر غضبناک بودن و قصد ایذای مردم نمودن خاصیت او بود. (کفایۀ منصوری، به نقل غیاث و آنندراج). قسمی از جنون و دیوانگی. (ناظم الاطباء). جنون در یک امر به خصوص. دیوانگی در امری خاص. وسواس. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مانیا کلمه یونانی است و آن نوعی دیوانگی باشد و خداوند آن دیوانه ای باشد که خوی ددان گیرد، هرچه یابد بشکند و بدرد و همیشه قصد آن می کند که در مردم افتد چنانکه خوی ددان باشد و نظر او به نظر مردمان نماند، به نظر ددگان ماند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت ایضاً). چشم های خداوند مانیا خشک و فرو رفته باشد و پوست روی و پیشانی او خشک و درشت و تن او لاغر باشد و سخن بیهشانه بسیار گوید و نبض به سبب خشکی صلب و صغیر باشد و دلیل (یعنی قاروره) اندر بیشتر وقت ها زیتی تمام باشد و گاه باشد که به سرخی گراید و قوام اندر هر دو حال رقیق باشد... (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت ایضاً). و این علت مقدمۀ سه علت صعب است: یکی صرع، دوم سکته و سیم دیوانگی که آن را مانیا گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت ایضاً). و (نزله) اگر بسیار باشد و سوخته گشته مالنخولیا آرد و اگر به گوهر دماغ یا به غشاء دماغ اندر باشد... سبات و مانیا... آرد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
نوعی از جنون است که صاحبش را خصلت درندگان باشد، اکثر غضبناک بودن و قصد ایذای مردم نمودن خاصیت او بود. (کفایۀ منصوری، به نقل غیاث و آنندراج). قسمی از جنون و دیوانگی. (ناظم الاطباء). جنون در یک امر به خصوص. دیوانگی در امری خاص. وسواس. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مانیا کلمه یونانی است و آن نوعی دیوانگی باشد و خداوند آن دیوانه ای باشد که خوی ددان گیرد، هرچه یابد بشکند و بدرد و همیشه قصد آن می کند که در مردم افتد چنانکه خوی ددان باشد و نظر او به نظر مردمان نماند، به نظر ددگان ماند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت ایضاً). چشم های خداوند مانیا خشک و فرو رفته باشد و پوست روی و پیشانی او خشک و درشت و تن او لاغر باشد و سخن بیهشانه بسیار گوید و نبض به سبب خشکی صلب و صغیر باشد و دلیل (یعنی قاروره) اندر بیشتر وقت ها زیتی تمام باشد و گاه باشد که به سرخی گراید و قوام اندر هر دو حال رقیق باشد... (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت ایضاً). و این علت مقدمۀ سه علت صعب است: یکی صرع، دوم سکته و سیم دیوانگی که آن را مانیا گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت ایضاً). و (نزله) اگر بسیار باشد و سوخته گشته مالنخولیا آرد و اگر به گوهر دماغ یا به غشاء دماغ اندر باشد... سبات و مانیا... آرد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
گیاهی است بالا رونده از تیره ثعلب دارای میوه ای با جدار ضخیم و گوشت دار با بویی بسیار قوی و مطبوع و معطر با طعمی کمی شیرین که در شیرینی پزی استفاده می شود
گیاهی است بالا رونده از تیره ثعلب دارای میوه ای با جدار ضخیم و گوشت دار با بویی بسیار قوی و مطبوع و معطر با طعمی کمی شیرین که در شیرینی پزی استفاده می شود