جدول جو
جدول جو

معنی مانیفست - جستجوی لغت در جدول جو

مانیفست
نوشته ای که در آن، یک گروه یا حزب، نظریات سیاسی، اجتماعی، مذهبی، فلسفی و یا ادبی خود را اعلام می کنند، مرام نامه
تصویری از مانیفست
تصویر مانیفست
فرهنگ فارسی عمید
مانیفست
((فِ))
بیانیه
تصویری از مانیفست
تصویر مانیفست
فرهنگ فارسی معین
مانیفست
بیان نامه، بیانیه، مرام نامه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انفست
تصویر انفست
پرده و تنیدۀ عنکبوت، تار عنکبوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مانیتیت
تصویر مانیتیت
کانی سیاه آهن دار که به وسیلۀ آهن ربا جذب می شود
فرهنگ فارسی عمید
نام طبیبی یونانی، (از الفهرست ابن الندیم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مُ فَ / فِ سَ)
منافسه. منافسه: به مباهات و منافست مشغول شود. (کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 750). او را غبطتی و منافستی حاصل آید. (تاریخ بیهق ص 16). از سر منافست و محاسدت به ابوالقاسم سیمجور... در آن مصاف جدی ننمود. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 224). بر کریمۀ برو احسان به منافست برخاست. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 449). هرکه به مقاومت و منافست ایشان برخیزد... (اخلاق ناصری). رجوع به منافسه و منافسه شود
لغت نامه دهخدا
(خُ)
حجاب دماغ و آن دوباشد حجاب صلب و حجاب رقیق و آن دو را مانیخسین گویند و بعضی گفته اند مانیخسین نام حجاب صلب تنها باشد. ام جافیه. ام الغلیظ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دریای آزف. (نخبهالدهر دمشقی فهرست ص 23). در مآخذ قدیم از قبیل تقویم البلدان و مقدمۀ ابن خلدون مانیطش ضبط شده است
لغت نامه دهخدا
نام عده ای از پادشاهان دانمارک و نروژ که مشهورترین آنان مانیوس هفتم اریکسون (1316-1374م،) است که از سال 1319 تا سال 1343 در نروژ و از سال 1319 تا سال 1365 در سوئد پادشاه بود و اتحاد دو شبه جزیره سوئد و نروژ را تحقق بخشید، (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
بلغت بربر خس الحمار، رجل الحمام، حالوما، کحلا، شنجار، شنگار، انقلیا، قالقس و حمیرا راگویند، رجوع به لکلرک ج 1 ص 456 و ج 2 ص 29 و 345 و ذیل ص 346 همان کتاب و شنجار و حمیرا در لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(یِ تی)
اکسید مغناطیسی طبیعی آهن را گویند که فرمولش Fe3O4 می باشد. وزن مخصوصش بین 4/9 تا 5/2 متغیر است. سختیش بین 5/5 تا 6/5 می باشد. رنگ این اکسید آهن سیاه رنگ است و خاصیت آهنربایی دارد و به سختی ذوب می شود. (فرهنگ فارسی معین). اکسید طبیعی آهن مغناطیسی دایمی است. در دستگاه مکعبی متبلور می شود. بعضی از اقسام آن خود خاصیت آهن ربایی دارند و می توانند ذرات ریز را جذب کنند. نام آن از کلمه ’ماگنس’ بمعنی آهن ربا آمده است بر روی چینی لعاب اثر سیاه رنگ می گذارد. (از فرهنگ اصطلاحات علمی ذیل آهن مغناطیسی)
لغت نامه دهخدا
(اَ فَ)
تنیدۀ عنکبوت. (لغت فرس اسدی) (انجمن آرا). پرده و تنیدۀ عنکبوت. (برهان قاطع) (هفت قلزم) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کرتینه. (ناظم الاطباء). تفنه. نسج عنکبوت. (یادداشت مؤلف) :
عنکبوت بلاش بر دل من
گرد بر گرد بر تنید انفست.
خسروی.
شهنشاهی که خیط شمس گردون
بود بر طاق ایوان وی انفست.
شمس فخری (از انجمن آرا) ، نقره. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
هم چشمی کردن رقابت کردن، برقابت هم بچیزی رغبت کردن، رقابت، رغبت بچیزی برقابت
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی زنگار آهنربایی زنگاهنربا اکسید مغناطیسی طبیعی آهن را گویند. وزن مخصوصش بین 9، 4 تا 2، 5 متغیر است. سختیش بین 5، 5 تا 5، 6 میباشد. رنگ این اکسید آهن سیاه رنگ است و خاصیت آهن ربایی دارد و بسختی ذوب میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منیفست
تصویر منیفست
فراز نامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انیفس
تصویر انیفس
اسپانیایی تازی شده گزنه از گیاهان گزنه سوزان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفست
تصویر انفست
پرده و تنیده عنکبوت تارعنکبوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفست
تصویر انفست
((اَ فَ))
تار عنکبوت
فرهنگ فارسی معین