جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با انفست

انفست

انفست
تنیدۀ عنکبوت. (لغت فرس اسدی) (انجمن آرا). پرده و تنیدۀ عنکبوت. (برهان قاطع) (هفت قلزم) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کرتینه. (ناظم الاطباء). تفنه. نسج عنکبوت. (یادداشت مؤلف) :
عنکبوت بلاش بر دل من
گرد بر گرد بر تنید انفست.
خسروی.
شهنشاهی که خیط شمس گردون
بود بر طاق ایوان وی انفست.
شمس فخری (از انجمن آرا) ، نقره. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

انبست

انبست
چیزی که بسته و سفت شده باشد مانند ماست و شیر و خون و غیره غلیظ و بسته شده انبسته
فرهنگ لغت هوشیار

انبست

انبست
غلیظ و بسته شده. (برهان) (ناظم الاطباء). چیزی که بسته و سفت شده باشد مانند ماست و شیره و خون و غیره. غلیظ و بسته شده. انبسته. (فرهنگ فارسی معین).
لغت نامه دهخدا

اسفست

اسفست
معرب اسپست است و آن حندقوقای بری است. (تحفۀ حکیم مؤمن). معرب اسپست فارسی است و آن حندقوقی بری است. (فهرست مخزن الادویه). آسپست. اسپست. یونجه. رَطبه. فصفصه. فِصفِص. (المعرب جوالیقی ص 240). قضب. رجوع به اسپست شود
لغت نامه دهخدا

انفسی

انفسی
مراد عالم ارواح و عالم باطنی است. و مقابل آن آفاقی، عالم ظاهری و عالم اجسام است که دنیا باشد. (ازغیاث اللغات) (از آنندراج). ذهنی. مقابل عینی. و رجوع به انفس و آفاق شود، برکنده و شکسته گردیدن آبله و مانند آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ترکیدن آبله و شکسته شدن آبله و مانند آن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا