جدول جو
جدول جو

معنی مانطیاس - جستجوی لغت در جدول جو

مانطیاس
از مفسران کتب بقراط است. (تاریخ الحکماء قفطی ص 94)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مانیا
تصویر مانیا
(دخترانه و پسرانه)
معرب از یونانی، دیوانگی، جنون
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از انطماس
تصویر انطماس
ناپدید شدن، پوشیده شدن، محو شدن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
شکافته شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). انشقاق. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
حجری است هندی یعنی سنگی است که در هندوستان می باشد. گویند باطل السحر است. هرکه با خود دارد سحر بروی کار نکند و از جمیع امراض محفوظ باشد. (برهان) (آنندراج). در تحفۀ حکیم مؤمن و فهرست مخزن الادویه و ذیل قوامیس دزی نیست. شاید مصحف ’مالطیطش’ باشد. (حاشیۀ برهان چ معین). و رجوع به دزی ج 2 ص 565 شود
لغت نامه دهخدا
(مِ نَ)
به معنی مقناطیس است که سنگ آهن رباست. (آنندراج) (از ناظم الاطباء). و رجوع به مغناطیس و مقناطیس شود
لغت نامه دهخدا
(مَ نَ)
آن سنگ که آهن به خود کشد. (مهذب الاسماء). سنگ آهن ربای. (منتهی الارب). مغناطیس. (ناظم الاطباء). و رجوع به مغناطیس شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان جلگاست که در بخش کوهک شهرستان فیروزآباد واقع و 154 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
حجاب دماغ و آن دوباشد حجاب صلب و حجاب رقیق و آن دو را مانیخسین گویند و بعضی گفته اند مانیخسین نام حجاب صلب تنها باشد. ام جافیه. ام الغلیظ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دریای آزف. (نخبهالدهر دمشقی فهرست ص 23). در مآخذ قدیم از قبیل تقویم البلدان و مقدمۀ ابن خلدون مانیطش ضبط شده است
لغت نامه دهخدا
نام طبیبی یونانی، (از الفهرست ابن الندیم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
نام عده ای از پادشاهان دانمارک و نروژ که مشهورترین آنان مانیوس هفتم اریکسون (1316-1374م،) است که از سال 1319 تا سال 1343 در نروژ و از سال 1319 تا سال 1365 در سوئد پادشاه بود و اتحاد دو شبه جزیره سوئد و نروژ را تحقق بخشید، (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
در لگاریتم اعداد، جزو صحیح لگاریتم را مفسر و جزو اعشاری آن را ’مانتیس’ گویند، باتوجه به معنی لگاریتم و صفر و مفسر و مانتیس، همواره مفسر اعداد از یک تا نه صفر و مانتیس کلیۀ قوای صحیح ده، نیز صفر می باشد، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
از اهل لس بس که مورخ و فیلسوف بود و آگاهی کامل بر وقایع عهود قدیم داشت، پلوتارک در کتاب خود از او نام برده است، (از ایران باستان ج 1 ص 825)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
اندازه پذیرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). روان شدن بر قیاس و مانند آن شدن. (تاج المصادر بیهقی). قیاس پذیرفتن چیزی. (یادداشت مؤلف) ، رد کردن و دفع نمودن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دور گردانیدن، مانده ساختن. (منتهی الارب) (آنندراج). خسته کردن. (از اقرب الموارد) ، مانده و خسته شدن. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
بجانب بالا رفتن در هوا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
فرمانبردار شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). انقیاد. (از اقرب الموارد). منقاد شدن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
این کلمه با نسخه بدلهای زیر: صطافس، اینطماخش، استماخس، انطماخس در نظامی بدینسان آمده است:
کنون زان صدفهای گوهرفشان
برون زانطیاخس نبینی نشان.
(اقبالنامه چ وحید دستگردی ص 38).
در حاشیه آمده است: ’انطیاخس نام خانوادگی یک سلسله از سلاطین است که بعد از اسکندر در ایران سلطنت کرده اند و شاید کتابی در حکمت بنام آنان نوشته شده که نظامی از آن مطلع بوده است’. پیداست که انطیاخس (= آنتیخوس) نام خانوادگی نیست بلکه نام چند تن از پادشاهان سلسلۀ سلوکی است
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
پوشیده شدن کار و مشتبه گردیدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). پوشیده و پنهان شدن کاری. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
پادشاه ایلیری و این آن کس است ’که گویند که اول بار خواص جنطیانا را بشناخت ونام خود بدین گیاه داد’، و نام او را در کتب مفردات، جنطین الملک می نویسند
لغت نامه دهخدا
نام یکی از خانواده های بزرگ طبقۀ پاتریسیوس روم قدیم است که از آن مردان نامی مانند ’مانلیوس کاپیتولینوس’ و دیگران پدید آمده اند، (از اعلام تمدن قدیم فوستل دو کولانژ، ترجمه نصراﷲ فلسفی)
لغت نامه دهخدا
(طِ)
کانون اول. (از التفهیم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از 10 اسفند تا 10 فروردین. مارس. آذار. (یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا
نوعی از جنون است که صاحبش را خصلت درندگان باشد، اکثر غضبناک بودن و قصد ایذای مردم نمودن خاصیت او بود. (کفایۀ منصوری، به نقل غیاث و آنندراج). قسمی از جنون و دیوانگی. (ناظم الاطباء). جنون در یک امر به خصوص. دیوانگی در امری خاص. وسواس. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مانیا کلمه یونانی است و آن نوعی دیوانگی باشد و خداوند آن دیوانه ای باشد که خوی ددان گیرد، هرچه یابد بشکند و بدرد و همیشه قصد آن می کند که در مردم افتد چنانکه خوی ددان باشد و نظر او به نظر مردمان نماند، به نظر ددگان ماند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت ایضاً). چشم های خداوند مانیا خشک و فرو رفته باشد و پوست روی و پیشانی او خشک و درشت و تن او لاغر باشد و سخن بیهشانه بسیار گوید و نبض به سبب خشکی صلب و صغیر باشد و دلیل (یعنی قاروره) اندر بیشتر وقت ها زیتی تمام باشد و گاه باشد که به سرخی گراید و قوام اندر هر دو حال رقیق باشد... (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت ایضاً). و این علت مقدمۀ سه علت صعب است: یکی صرع، دوم سکته و سیم دیوانگی که آن را مانیا گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت ایضاً). و (نزله) اگر بسیار باشد و سوخته گشته مالنخولیا آرد و اگر به گوهر دماغ یا به غشاء دماغ اندر باشد... سبات و مانیا... آرد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
شهری در سوریه، (ناظم الاطباء)، نام بلده ای است کوچک مشتمل بر درختها و انهار و ثمرهای خوش و نهرها، وآن یک ونیم منزل است از دمشق بطرف مغرب، و در آن جا قلعه ای است نامش حبیبه و حاجب عزیزی میگوید که مدینۀ بانیاس زیر کوهی است که برف در آنجا همیشه خواه هنگام سرما و خواه گرما وجود دارد، نام قدیم آن قیصریۀ فیلیپس است، (از قاموس الاعلام ترکی)، صحیح آن باناس است نزدیک دمشق، (مراصد الاطلاع)، و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1222 و وفیات الاعیان ج 2 ص 205 و آثار البلدان ص 218 و الکامل ابن اثیر ج 11 ص 136 و 183 شود،
بلا و سختی، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، دشخوار، کار دشوار گران، (آنندراج) : امر باهظ، کار دشوار گران، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ دِ)
کوفته شدن خرمن. (تاج المصادر بیهقی). کوفته شدن غله برای باد دادن. (ناظم الاطباء) ، آنکه همواره خیالات فاسد در سر پروراند. خیالاتی. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
ناپدید گردیدن و پوشیده شدن و محو و پاک گردیدن خط. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). پاک گردیدن و مندرس گردیدن. (از اقرب الموارد). ناپدید شدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا
بنگرید به ماگنت اکسید طبیعی مغناطیسی آهن را گویند که خاصیت جذب براده های آهن را دارد . رنگش سیاه و وزن مخصوصش بین 9، 4 تا 2، 5 و سختیش بین 5، 5 تا 5، 6 است} جانب تحفظ وتیقظ رابی رعایت گرداند هرآینه تیرآفت را جان هدف ساخته باشد و تیغ بلا را بمغناطیس جهل سوی خود کشیده) (کلیله. مصحح مینوی. 283) توضیح در صنعت انواع مختلف مغناطیس میسازند
فرهنگ لغت هوشیار
صحیح لگاریتم را مفسرو جزو اعشاری آنرا مانتیس گویند. توضیح باتوجه بمعنی لگاریتم و صفر مفسر و مانتیس همواره مفسر اعداد از یک تا نه صفرو مانتیس کلیه قوای صحیح ده نیز صفر می باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انطیار
تصویر انطیار
شکافتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انطیاع
تصویر انطیاع
گردن نهادگی فرمانبرداری فرمانبردار شدن فرمان بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انخیاس
تصویر انخیاس
کوس بستن باز
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی از جنون است که صاحبش را خصلت درندگان باشد، اکثر غضبناک بودن و قصد ایذای مردم نمودن خاصیت او بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انطماس
تصویر انطماس
محو و نابود شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انطماس
تصویر انطماس
((اِ طِ))
نیست شدن، محو گر دیدن، ناپیدایی
فرهنگ فارسی معین