جدول جو
جدول جو

معنی مانتول - جستجوی لغت در جدول جو

مانتول(تُ)
اسانسی است که از جنس نعناع گیرند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مانتول یا الکل مانتولیک یا کامفر دومانت 156=C10H20O یکی از اجزای متشکلۀ اسانس مانت است که بصورت تبلورهای منشوری شکل شش سطحی بیرنگ و درخشان می باشدو مزۀ نعناع دارد ولی خیلی از بو و مزۀ نعناع شدیدتر است. در 42 تا 44 درجه ذوب می شود و در 217 درجه می جوشد و در آب خیلی کم حل می شود. در الکل و اتر و اسید استیک خیلی محلول است. (از کارآموزی داروسازی تألیف دکتر جنیدی ص 157). و رجوع به همین مأخذ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مانیوک
تصویر مانیوک
(دخترانه)
نام گیاهی با ریشه های ضخیم و دارای نشاسته بسیار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تانتال
تصویر تانتال
عنصر فلزی نقره فام، قابل تورق و مفتول شدن که به دلیل مقاومت زیادش در برابر اسیدها جهت ساخت لوازم آزمایشگاه و آلات جراحی به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاندول
تصویر پاندول
آویزی که در بعضی از ساعت های دیواری به چپ و راست حرکت می کند، در علم فیزیک جسم سنگین آویخته ای که حرکت نوسانی داشته باشد، آونگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مالتوز
تصویر مالتوز
دی ساکاریدی که از هیدرولیز نشاسته در جریان هضم تولید می شود، قند مالت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تانبول
تصویر تانبول
درختچه ای شبیه تاک با برگ های پهن سبز و معطر که برگ های آن را می جوند محرک اشتها است و در هند و مالزی و هندوچین می روید، پان، تملول، تنبول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کانتور
تصویر کانتور
دایرۀ حسابداری در تجارتخانه، کارخانه یا شرکت دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متناول
تصویر متناول
گیرندۀ چیزی، آنکه می گیرد، آنکه می خورد، تناول کننده، خورنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مانتو
تصویر مانتو
نوعی بالاپوش گشاد، بارانی، لباسی مخصوص خانم ها که بر روی لباس های دیگر پوشیده می شود
فرهنگ فارسی عمید
(تُن)
ژآسیم پکسی، پاپ مسیحی (1878- 1903 میلادی مولد کارپی نتو (ایتالیا) به سال 1810 م
لغت نامه دهخدا
رقاص (در ساعت)، رقّاصک، فندول، آونگ
لغت نامه دهخدا
گیاهی است به هند که آن را میجوند، (المنجد)، تامول، (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (فرهنگ جهانگیری)، تنبول، (فرهنگ نظام)، هو خمرالهند یمازج العقل قلیلاً، (منتهی الارب)، تامبول، تنبل، تنبول، تال، رجوع به تامول و دزی ج 1 ص 140 و مفردات ابن البیطار شود، رنگ سرخی که از خوردن مرکب برگ پان و فوفل و آهک در لب و دندان بهم رسد و این ترکیب را پان نیز گویند، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
پادشاه افسانه ای و اساطیری ’لیدی’ است، وی به سفرۀ خدایان پذیرفته شد ومقداری شراب و مائدۀ آنان را برای چشاندن به مخلوق فانی بدزدید، آنگاه برای آزمایش معرفت غیب خدایان فرزند خود ’په لوپس’ را بکشت و در ضیافتی به محضر خدایان برد و گرفتار دوزخ گشت، تانتال در دوزخ بر درخت پرمیوه ای که در میان برکۀآب شفافی قرار داشت، جای گرفت و به عذاب تشنگی و گرسنگی گرفتار گشت چه آب تا نزدیک لبش می رسید و قادر بنوشیدن نبود، و چون برای چیدن میوه دست بسوی شاخه های درخت دراز میکرد شاخه ها بطرف دیگر متمایل میشدند
لغت نامه دهخدا
نوعی از مرغان بلندپای برنگهای سفید و گلی دارای خالهای سیاه از جانوران نواحی استوائی آمریکا است
لغت نامه دهخدا
سرموزه، خارکش، کفش راحت، دم پائی، سرپائی، جرموق
لغت نامه دهخدا
(تُسْ)
شهری است از برزیل درنزدیک شهر سائوپلو که 198400 تن جمعیت دارد. بندری است مخصوص صادرات قهوه
لغت نامه دهخدا
کسانتوس، از قدیم ترین مورخین یونان است، و زادگاهش شهر ساردس بوده و در حدود 503 قبل از میلاد (سال فتح آن شهر) متولد گردیده است، وی کتاب تاریخ مبسوطی نوشته و بطوری که گفته میشود هردوت در تألیف تاریخ بزرگ و مشهور خویش پیرواسلوب او بوده است، اکنون از کتاب تاریخ زانتوس جز چند قطعه در دست نیست، (از دائره المعارف بستانی)
لغت نامه دهخدا
کسانتوس، بطوری که در برخی از روایات تاریخ آمده شاعری بوده است در یونان قدیم، (از دائره المعارف بستانی)
لغت نامه دهخدا
به ایتالیائی ’مانتوا’ شهری است به ایتالیا در ’لومباردی’ که در میان سه دریاچه ای که بوسیلۀ رود ’مینسیو’ بوجود آمده قرار گرفته شده است، این شهر 65400 تن سکنه و ساختمانهائی از آثار کهن دارد و مرکز تجارت و صنایع است، این شهر در سال 1797م، بوسیلۀ بناپارت اشغال گردید، (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
جامۀ گشادی که روی لباسهای دیگر پوشند (زن و مرد). (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
چکش، پتک، چاکوچ، (ناظم الاطباء)، چکش، (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
صحیح لگاریتم را مفسرو جزو اعشاری آنرا مانتیس گویند. توضیح باتوجه بمعنی لگاریتم و صفر مفسر و مانتیس همواره مفسر اعداد از یک تا نه صفرو مانتیس کلیه قوای صحیح ده نیز صفر می باشد
فرهنگ لغت هوشیار
بر گرفته از نام ماکسول گیتیک دان انگلیسی یکان شار آهنربایی نامی است که بنا بتصویب کنگره الکتریسیته منعقد در پاریس بسال 1900 م. به واحد فلوی مغناطیسی داده شده و آن عبارت از فلوی مغناطیسی است که از سطحی برابر با یک سانتیمتر مربع میگذرد در صورتیکه در میدانی بشدت یک گوس وعمود وبرآن قرار گیرد (وجه تسمیه انتساب آن به جیمز کلرک ماکسوئل فیزیک دان انگلیسی است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مانتو
تصویر مانتو
جامه گشادی که روی لباس های دیگر پوشند، شنل، بارانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاندول
تصویر پاندول
رقاصک، فندول
فرهنگ لغت هوشیار
درختچه ای از تیره بیدهااز دسته فلفلها که گیاه بومی هند و مالزی و فیلیپین است و در هندوچین و ماداگاسکار و افریقای شرقی نیزمی رویدبرگ خشک شده این گیاه طعمی معطر دارد و از آن ماده ای بنام بتل استخراج کنند. این ماده مستخرج دارای اثر فایض و اشتهاآور و ضد کرم است. در اثر جویدن برگ تملول ترشحات بزاق زیاد میگردد و اشتها را تحریک میکند و ضمنا رنگ بزاق نیز قرمز میشود شاه حسینی بتل غاجی پان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کانتور
تصویر کانتور
دایره حسابداری در کارخانه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهانول
تصویر مهانول
افیون، تریاک: (پند زحجت بگوش فکرت بشنو ورچه بتلخی چو حنظل است و مهانل) (ناصرخسرو. 258) توضیح در دیوان ناصر صفحه مذکور} مهاتل {طبع شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متناول
تصویر متناول
گیرنده، خورنده گیرنده چیزی، خورنده جمع متناولین
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره فرفیونیان که دارای گونه هایی بصورت گیاهان علفی بر افراشته و برخی گونه های درختچه یی و نیز بعضی گونه های درختی است. برگهایش منفرد و یا مرکب پنجه یی است. در حدود 80 گونه از این گیاه شناخته شده که اکثر متعلق به کشورهای برزیل و پرو میباشند. از گونه های مختلف این گیاه کائوچوک استخراج میکنند و ریشه های غده یی شکل آن بمصرف تغذیه میرسد منهوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متناول
تصویر متناول
((مُ تَ وِ))
گیرنده چیزی، خورنده
فرهنگ فارسی معین
جسم آویخته ای که حرکت نوسانی داشته باشد مانند آویز ساعت دیواری که به چپ و راست حرکت می کند، رقاصک، آونگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مانتو
تصویر مانتو
((تُ))
لباس گشادی که روی لباس های دیگر پوشیده می شود، روپوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مانیتور
تصویر مانیتور
نمارویه
فرهنگ واژه فارسی سره
آب راکد و زیاد
فرهنگ گویش مازندرانی