جدول جو
جدول جو

معنی مانایی - جستجوی لغت در جدول جو

مانایی
شباهت، مشابهت، مضاهات، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، مانا بودن، و رجوع به مانا شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مانای
تصویر مانای
(پسرانه)
سرکرده پارسیان در زمان سلطنت دیوکس پادشاه ماد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماناسه
تصویر ماناسه
(پسرانه)
صورتی از منسی نام برادر بزرگ یوسف (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کانایی
تصویر کانایی
نادانی، کودنی، برای مثال من سخن گویم تو کانایی کنی / هر زمانی دست بر دستی زنی (رودکی - ۵۴۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دانایی
تصویر دانایی
زیرکی، هوشیاری، خردمندی، برای مثال هرکه در او جوهر دانایی است / در همه چیزیش توانایی است (نظامی۱ - ۸۳)، عالم بودن، دانا بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماندایی
تصویر ماندایی
صابئی، فرقه ای مذهبی که آداب و رسوم آن ها مخلوطی از یهودی گری و مسیحیت است و اکثر اوقات آداب و رسوم مذهبی خود را نزدیک آب روان و با شستشو در آب انجام می دهند. برخی از صابئین ستاره پرست و برخی بت پرست بوده اند، مرکز اصلی آن ها کلدۀ قدیم بوده و از اهل کتاب به شمار رفته اند و در قرآن ذکری از آن ها شده است، صابئین، صابی، مغتسله، ماندائیان
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
جاهل و احمق و کودن و بی خبر:
سخن در وصف تو بحر عمیق است
نگنجد درانای هر انایی.
امیدی (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 132 ب)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
رقابت. برابری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
قابلگی، (ناظم الاطباء)، شغل ماما، قابلگی، پیشداری، مام نافی، پازاجی، ماماگی، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، و رجوع به ماما (معنی دوم) شود،
- مامایی کردن، زایانیدن زن باردار و خلاص کردن او و گرفتن کودک را، (ناظم الاطباء)،
- ، دایگی کردن، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
قابلگی و مامایی، (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)، مام نافی، و رجوع به مام ناف شود
لغت نامه دهخدا
صابئه، ج، ماندائیان که همان مغتسله و صابئین باشند، (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، و رجوع به صابئین شود
لغت نامه دهخدا
بلاهت، حماقت، نادانی و بیخردی:
نبیره که جنگ آورد با کیا
هم از ابلهی است و کاناییا،
فردوسی،
- کانایی کردن، خود رابه نادانی و بلاهت زدن، تظاهر به حماقت و بیخردی کردن:
من سخن گویم تو کانایی کنی
هر زمانی دست بر دستت زنی،
رودکی
لغت نامه دهخدا
منسوب به مینا، لاجوردی، همچون مینا، به رنگ مینا، سبزرنگ، مینائی:
تا باغ پدید آرد برگ گل مینایی
تا ابر فروبارد ثاد و نم آزاری،
منوچهری،
رجوع به مینائی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دارایی
تصویر دارایی
مکنت، مال، ثروت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کانایی
تصویر کانایی
حماقت، نادانی و بیخردی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خارایی
تصویر خارایی
از جنس خارا گرانیتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زانویی
تصویر زانویی
لوله خمیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رعنایی
تصویر رعنایی
خود آرایی، تکبر خودپسندی، زیبایی خوشگلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشنایی
تصویر آشنایی
تعارف، معرفت، عرفان
فرهنگ لغت هوشیار
بینندگی بصیرت، قوه باصره یکی از حواس ظاهر که مرکز آن چشم و وظیفه وی دیدن اشیا است باصره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانایی
تصویر دانایی
آگاهی وقوف، علم معرفت دانش: (دانایی توانایی است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مامایی
تصویر مامایی
ماما بودن قابلگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماندایی
تصویر ماندایی
پیرو فرقه ماندایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نانایی
تصویر نانایی
(کودکان) بزن وبکوب ورقص وآواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانایی
تصویر دانایی
آگاهی، وقوف، علم، دانش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مامایی
تصویر مامایی
ماما بودن، قابلگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دانایی
تصویر دانایی
فهم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دارایی
تصویر دارایی
موجودی، آکتیف، ثروت، اموال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از توانایی
تصویر توانایی
قابلیت، طاقت، قدرت، استعداد، امکان، اختیار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سارایی
تصویر سارایی
خالصی
فرهنگ واژه فارسی سره
سبز مایل به آبی، از جنس مینا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دایگی، قابلگی، قابله گری، ماماچه گری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بلاهت، حمق، نادانی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آگاهی، حکمت، خرد، دانش، علم
متضاد: نادانی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
روستایی از شهرستان گرگان
فرهنگ گویش مازندرانی