- مالیدگی
- حالت و کیفیت مالیده مالش
معنی مالیدگی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حالت و کیفیت مالنده مالش
علو، افتخار، اعتلا
شباهت، تشابه
پراکندگی پاشیگی
حالت و کیفیت آماسیده تورم انتفاخ
رشد، نمو، عمل بالنده
پراکندگی تفرق
در خور پالیدن
بی غلی بی غشی ترویق
ساییدگی عمل سابیدن
حالت و کیفیت ساییده
حالت تابیده، حاصل عمل تابیدن
حالت و چگونگی شاریده
گسستگی، گسیختگی، بریدگی
مانند بودن، شبیه و نظیر بودن
صاف و بی غل و غش بودن، پاکیزگی
حالت آماسیده، برآمدگی، پف کردگی
پراکندگی، پاشیدگی، پریشانی، تفرقه
عمل گسلیده
مانند بودن شباهت: مانندگی یکی است بعرضی... ندیدم من اندر جهان تا جور بدین فر و مانندگی با پدر. (شا. بخ 768: 3)
مفلسی تهی دستی، ندیده بودن نو کیسگی: این گدا چشمی واین نادیدگی از گدایی تست نزبگلربگی. (مثنوی لغ)
نالان بودن، ناله و گریه و اندوه و الم و زاری
دانش، دانائی
آشفتگی، پریشانی
Collapsibility
Shagginess
Fiscal
fiscal
обрушимость
лохматость
Zusammenbruchbarkeit
Zottigkeit
fiskalny
схильність до руйнування