معنی پالودگی - فرهنگ فارسی عمید
معنی پالودگی
- پالودگی
- صاف و بی غل و غش بودن، پاکیزگی
تصویر پالودگی
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با پالودگی
پالودگی
- پالودگی
- ترویق. بی غلّی:
تو گمان کردی که گرد آلودگی
در صفا غش ّ کی هلد پالودگی.
مولوی
لغت نامه دهخدا
بالودگی
- بالودگی
- افزودن. بالیدن. (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 198)
لغت نامه دهخدا