جدول جو
جدول جو

معنی ماقوت - جستجوی لغت در جدول جو

ماقوت
نوعی حلوای رقیق که با نشاسته و شکر تهیه می شود
تصویری از ماقوت
تصویر ماقوت
فرهنگ فارسی عمید
ماقوت
دهی ازدهستان پیرتاج است که در شهرستان بیجار واقع است و 220 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
ماقوت
نام نوعی از حلوا باشد و آن را ماقوتی هم میگویند، (برهان) (آنندراج)، ماقوتی، نوعی از حلوا، (ناظم الاطباء)، نوعی از حلوا که آنرا با نشاسته و شکر تهیه کنند، ماقوتی، (فرهنگ فارسی معین) :
باز صابونی و مشکوفی و سنبوسۀ نغز
حلقه چی باشد و ماقوت پر از مشک تتار،
بسحاق اطعمه،
مکمل چو پوشید رخت نبرد
زماقوت سرخ و زلیبی زرد،
بسحاق اطعمه (از حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
ماقوت
نام نوعی از حلوا میباشد
تصویری از ماقوت
تصویر ماقوت
فرهنگ لغت هوشیار
ماقوت
نوعی حلوا که آن را با نشاسته و شکر تهیه کنند، ماقوتی
تصویری از ماقوت
تصویر ماقوت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یاقوت
تصویر یاقوت
(پسرانه)
نام سنگی قیمتی به رنگهای سرخ زرد و کبود، نام حموی ملقب به شهاب الدین از نویسندگان قرن هفتم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مازوت
تصویر مازوت
از مواد سوختنی که پس از اتر، بنزین و نفت چراغ از نفت خام به دست می آید. ارزان ترین ماده سوختنی برای کوره ها و موتور های دیزلی است، نفت سیاه
فرهنگ فارسی عمید
نوعی فیل با موهای بلند و عاج پیچیده که در دوران چهارم زمین شناسی زندگی می کرده و نسل آن منقرض شده است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ممقوت
تصویر ممقوت
ویژگی شخصی که مورد بغض و دشمنی واقع شده، دشمن داشته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یاقوت
تصویر یاقوت
نوعی سنگ معدنی گران بها به رنگ سرخ، زرد، کبود، سبز یا سفید که نوع سرخ و شفاف آن بعد از الماس از بهترین احجار کریمه است و هرچه بزرگ تر و خوش رنگ تر باشد گران بهاتر است، یاکند، کنایه از لب سرخ معشوق
یاقوت خام: کنایه از لب معشوق، شراب
یاقوت رمّانی: نوعی یاقوت درشت و سرخ رنگ شبیه دانۀ انار، کنایه از هر نوع گل سرخ رنگ، کنایه از لب سرخ معشوق
یاقوت روان: کنایه از شراب سرخ رنگ، اشک خونین
یاقوت زرد: نوعی یاقوت زرد رنگ که در جواهرسازی به کار می رود، کنایه از شراب زرد رنگ، کنایه از خورشید
یاقوت مذاب: کنایه از اشک خونین، شراب سرخ رنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موقوت
تصویر موقوت
ویژگی وقت معین شده، هنگام مقرر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماهوت
تصویر ماهوت
نوعی پارچۀ پشمی ضخیم و پرزدار
فرهنگ فارسی عمید
(قُوْ وَ)
مرکّب از: لا به معنی نه + قوت به معنی نیرو، رجوع به کیفیت شود. (اساس الاقتباس صص 45-44)
لغت نامه دهخدا
(قُوْ وَ)
مرکّب از: با + قوت، نیرومند. بانیرو. باتوان. مقابل ضعیف و ناتوان:
گر سخنهای کسائی شده پیرند و ضعیف
سخن حجت باقوت و تازه و برناست.
ناصرخسرو.
بسیاری از اشتران باقوت بر جای بماندند. (انیس الطالبین ص 203)، و رجوع به قوت شود، حاصل کم کردن عددی کوچک از عددی بزرگتر. تفاضل. بازمانده. باقیمانده در تفریق که یکی از چهار عمل اصلی است، عدد بزرگ که از آن چیزی کاسته میشود مفروق منه و عدد کوچکتر که از عدد بزرگ کم میشود مفروق نام دارد و رقمی که از تفاضل آن دو به دست آید باقیمانده خوانده میشود، وارث. پس مانده. درعقب مانده. (ناظم الاطباء)، فرزند که از پس مرگ کسی بماند. بازمانده
لغت نامه دهخدا
کلمه ای است روسی، مأخوذ از زبان مردم سیبری، فیل فسیل شدۀ عهد چهارم معرفهالارضی است که اجساد کامل این حیوان در میان یخهای سیبری بدست آمده، پوست این حیوان پوشیده از پشم هائی همانند پشم گوسفند است، عاج یا وسیلۀ دفاعی این حیوان بزرگ و خمیده است و در حدود 3/5 متر طول دارد، (از لاروس)، (اصطلاح زمین شناسی و جانورشناسی) گونه ای فیل فسیل شده که در ابتدای دوران چهارم در اروپا و شمال آسیا می زیسته و بدنش پوشیده از موهای طویل بوده و عاج طویل و پیچیده ای داشته است، فسیل این جانور در ته نشستهای یخبندان ماقبل تاریخ ابتدای دوران چهارم شمال آسیا و اروپای مرکزی به وفور یافت می شود، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
ماقوت، (ناظم الاطباء)، و رجوع به ماقوت شود
لغت نامه دهخدا
تاغوت واژه پارسی است ته تی توخ تا د انه تاغران ته دار تادار (گویش گیلکی) تی یاتوغ از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی فرپیل گونه ای فیل فسیل شده که در ابتدای دوران چهارم در اروپا و شمال آسیا میزیسته و بدنش پوشیده از موهای طویل بوده و عاج طویل و پیچیده ای داشته است. فسیل این جانور در ته نشستهای یخ بندان ماقبل تاریخ (ابتدای دوران چهارم) شمال آسیا و اروپای مرکزی بوفور یافت میشود
فرهنگ لغت هوشیار
نام جوهری است مشهور و آن سرخ و کبود و زرد میباشد، نوع سرخ و شفاف آن بعد از الماس از بهترین سنگهای کریمه و هر چه بزرگتر و خوشرنگتر باشد گرانبها تر است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ممقوت
تصویر ممقوت
دشمن داشته دشمن داشته شده مبغوض: (طوطیی را با زاغی در قفس کردند. . میگفت این چه طلعت مکروه است و هیات ممقوت.) (گلستان. چا. فروغی ص 132)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متقوت
تصویر متقوت
خورش سازنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موقوت
تصویر موقوت
زمان نشاخته وقت معین شده هنگام مقرر: (خود پیش از میقات موقوت تاتار از مقام موغان بر صوب اذر بیجان در حرکت آمد) (نفثه المصدور. چا. یز. 100)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مازوت
تصویر مازوت
نفت سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماهوت
تصویر ماهوت
یکنوع پارچه پشمینه کلفت پرز دار نفیس
فرهنگ لغت هوشیار
مقابل قوت است وآن عدم استعداد شدید الانفعال است چنانکه قوت بمعنای استعداد شدید الانفعال است
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی حلوا که آنرا با نشاسته وشکر تهیه کنند ماقوتی: مکمل چو پوشید رخت نبرد ز ماقوت سرخ و ز لیبی زرد. (بسحاق اطعمه فر نظا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ما قوت
تصویر ما قوت
پارسی است ماغوت گونه ای آردینه از نشاسته و شکر
فرهنگ لغت هوشیار
گونه ای فیل فسیل شده که در ابتدای دوران چهارم در اروپا و شمال آسیا می زیسته و بدنش پوشیده از موهای طویل بوده و عاج طویل و پیچیده ای داشته است
فرهنگ فارسی معین
یکی از هیدروکربورهای نفتی که در تصفیه خام پس از اتر و بنزین و نفت چراغ بدست می آید و چون سیاه رنگ است به نام نفت سیاه نیز موسوم است. این ماده ارزان ترین ماده سوختنی برای کوره حمام ها و تنور نانوایی ها و موتورهای دیزل می باشد، نفت سیاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماهوت
تصویر ماهوت
نوعی پارچه ضخیم پرزدار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ممقوت
تصویر ممقوت
((مَ))
دشمن داشته شده، مبغوض
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موقوت
تصویر موقوت
((مَ یا مُ))
وقت معین شده، هنگام مقرر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یاقوت
تصویر یاقوت
از سنگ های معدنی گران بها به رنگ های سرخ، زرد، کبود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یاقوت
تصویر یاقوت
یاکند
فرهنگ واژه فارسی سره
نوعی قرعه کشی جهت ترتیب تقدم و تأخر بازی کنان است که با روش
فرهنگ گویش مازندرانی