- ماصع
- آب شور آب تیره، آب روشن از واژگان دو پهلو، سپری شونده، درخشنده
معنی ماصع - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آبگون
بازدارنده، گیر، راهبند
باز دارنده، جلوگیری کننده، کنایه از مشکل، معضل
مانع شدن: منع کردن، جلوگیری کردن
مانع شدن: منع کردن، جلوگیری کردن
چیزی که در آن جواهر نشانده باشند، جواهر نشان، گوهرنشان، در علوم ادبی ویژگی شعری که دارای آرایۀ ترصیع باشد
تباهکار
بازدارنده، منع کننده، عایق
پرده دیوار
هر چیز روان مثل آب و سرکه که بر روی زمین جاری شود، جسمی که روان باشد، آبکی، سیال
جواهر نشان، سنگهای قیمتی و گوهر
شمشیر کش تیغزن جنگ با شمشیر مردسخت شمشیر زننده بیکدیگر شمشیر زدن جنگ کردن، مقاتله
از حالت های سه گانۀ ماده که در آن شکل ماده از شکل ظرف خود تبعیت می کند، آبگونه
Liquid
Hindrance, Impediment, Obstruction
líquido
obstáculo, impedimento, obstrução
płynny
przeszkoda
жидкий
препятствие
рідкий
перешкода
vloeibaar
hindernis, belemmering
flüssig
Hindernis
líquido
obstáculo, impedimento, obstrucción
liquide
obstacle, empêchement, obstruction