مانند مار کشنده بودن، برای مثال اگر «ماری» و گژدمی بود طبعش / به صحراش چون مار کردند ماری (عسجدی - ۵۶) ماری کردن: هلاک کردن، کشتن، برای مثال اگر ماری و گژدمی بود طبعش / به صحراش چون مار کردند ماری (عسجدی - ۵۶)
مانند مار کشنده بودن، برای مِثال اگر «ماری» و گژدمی بود طبعش / به صحراش چون مار کردند ماری (عسجدی - ۵۶) ماری کردن: هلاک کردن، کشتن، برای مِثال اگر ماری و گژدمی بود طبعش / به صحراش چون مار کردند ماری (عسجدی - ۵۶)
منسوب به مار: کله ماری، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، رجوع به کله ماری شود، نام گلی که گیاه آن شکل مار دارد، قسمی گل از تیره کاکتوسها که شکل مار دارد با خار، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
منسوب به مار: کله ماری، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، رجوع به کله ماری شود، نام گلی که گیاه آن شکل مار دارد، قسمی گل از تیره کاکتوسها که شکل مار دارد با خار، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
ابن ایوب سلطان نصارای بیت المقدس و معاصر الظافر باﷲ علوی پادشاه مصر بود، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، و رجوع به نامۀ دانشوران ص 445 شود پزشک فرانسوی (1853-1940 میلادی) نویسندۀ معتبر عصب شناسی، (از لاروس)
ابن ایوب سلطان نصارای بیت المقدس و معاصر الظافر باﷲ علوی پادشاه مصر بود، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، و رجوع به نامۀ دانشوران ص 445 شود پزشک فرانسوی (1853-1940 میلادی) نویسندۀ معتبر عصب شناسی، (از لاروس)
هلاک شده و کشته گردیده را گویند، (برهان) (آنندراج)، کشته بود، (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 526)، کشته وهلاک شده و پایمال گشته، (ناظم الاطباء) : اگر ماری و کژدمی بود طبعش به صحراش چون مار کردند ماری، عسجدی (از لغت فرس اسدی)، ، در ترکی به معنی هلاکت، (غیاث)
هلاک شده و کشته گردیده را گویند، (برهان) (آنندراج)، کشته بود، (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 526)، کشته وهلاک شده و پایمال گشته، (ناظم الاطباء) : اگر ماری و کژدمی بود طبعش به صحراش چون مار کردند ماری، عسجدی (از لغت فرس اسدی)، ، در ترکی به معنی هلاکت، (غیاث)
ریشه های گوشت توضیح: در دکانهای کبابی و چلو کبابی گوشتی را که برای تهیه کباب آماده کرده اند بدوا همه رگ و ریشه های آنرا با کارد جدا کنند. این رگ وریشه ها را دمار گویند. و آنها را بنام دماری بفقیران فروشند و آنان آنها را پخته و سوپ رقیقی تهیه کرده و خورند. یا دمار از کسی (روزگار کسی یا نهاد کسی) بر آوردن (در آوردن) او را بسیار عذاب دادن ویرا سخت شکنجه دادن
ریشه های گوشت توضیح: در دکانهای کبابی و چلو کبابی گوشتی را که برای تهیه کباب آماده کرده اند بدوا همه رگ و ریشه های آنرا با کارد جدا کنند. این رگ وریشه ها را دمار گویند. و آنها را بنام دماری بفقیران فروشند و آنان آنها را پخته و سوپ رقیقی تهیه کرده و خورند. یا دمار از کسی (روزگار کسی یا نهاد کسی) بر آوردن (در آوردن) او را بسیار عذاب دادن ویرا سخت شکنجه دادن