معنی ماری - لغت نامه دهخدا
معنی ماری
- ماری
(ری / ری ی) - گوسالۀ سپید تابان بدن درست پشت. (منتهی الارب) (آنندراج). گوسالۀ سپید تابان بدن. (ناظم الاطباء). گوسالۀ نرم و تابان بدن سفید و ماریه مؤنث آن. (از اقرب الموارد) ، گلیم خرد با خطهای دراز. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، شکار کننده سنگخوار. (منتهی الارب) (آنندراج). شکارکننده مرغ سنگخوار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، ازار نگارین پشمی مر آبکش را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، جامۀ کهن تا سر سرین. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا