جدول جو
جدول جو

معنی مارگیا - جستجوی لغت در جدول جو

مارگیا
بمعنی مارگیاه است که مارچوبه باشد و به عربی هلیون خوانند، (برهان)، مارچوبه، (از فرهنگ جهانگیری)، مارگیاه، مارچوبه و هلیون، (ناظم الاطباء)، و رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
مارگیا
گیاهی است از تیره سوسنیها و از دسته مارچوبه ها که گیاهی علفی و بالارونده و پایا وزیبا است. ارتفاعش بین 70 تا 90 سانتیمتر و دارای شاخه های تقریبا چوبی و صاف است که بحالت وحشی در غالب آب و هواها تکثیر حاصل کرده است وبسبب زیبابودن مورد توجه و پرورش قرار میگیرد. برروی ساقه های نازک واستوانه یی شکل این گیاه خطوط بسیار ظریف قابل تشخیص است. برگهای آن بصورت فلسهایی است که از بغل آنها شاخه های باریک و دراز بصورت دسته های 3 تا 8 تایی برنگ سبز دورهم گرد آمده از نظر شکل ظاهری به برگهایی نازک و ظریف شباهت دارند. گلهای مارچوبه در فاصله ماههای خرداد و تیر ظاهر میشوند و وضع آویخته ورنگ سبز مایل بزرد دارند. میوه اش قرمز و زیبا و محتوی دانه های متعدد است. ساقه های مارچوبه از سبزیهای خوراکی لذیذ و مطلوب است. از ساقه زیر زمینی این گیاه استفاده دارویی نیز بعمل میاید (دارای اثر مدر است)، از این گیاه در حدود 40 گونه شناخته شده که همه متعلق بنواحی گرم و معتدل کره زمینند. در ترکیب انساج این گیاه مواد مختلف از قبیل رزین قند مانیت آسپاراژین و املاح پتاسیم و غیره موجود است هلیون: کشک کشک الماز اسفرک اسفراج اسفاراج سپارک تاکرون خشب الحیه یرموع هلیوم جنجل ضغبوس اسفرج اسپراغس اسفرغس یرامیع صوف الحیر صمد اسفراک مار گیاه: گیرم که مارچوبه کند تن بشکل مار کو زهر بهر دشمن و کو مهره بهر دوست ک (خاقانی. عبد. 590)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مارگریت
تصویر مارگریت
(دخترانه)
گلی زیبا به رنگ سفید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماریا
تصویر ماریا
(دخترانه)
ایتالیایی از عبری، مریم، نام یکی از شاهزادگان اشکانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مارتیک
تصویر مارتیک
(پسرانه)
نام مستعار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مارتین
تصویر مارتین
(پسرانه)
رهبر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مارلین
تصویر مارلین
(دخترانه)
برج، پناهگاه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماریان
تصویر ماریان
(دخترانه)
انگلیسی از عبری، مریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مارینا
تصویر مارینا
(دخترانه)
جویبار، آب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماهایا
تصویر ماهایا
(دخترانه)
نام مستعار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از داروگیا
تصویر داروگیا
هر گیاهی که خاصیت دارویی داشته باشد، گیاه دارویی، دارویی که از گیاه به دست آید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مارگریت
تصویر مارگریت
گل مینا، گل مروارید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهرگیاه
تصویر مهرگیاه
گیاهی که هر کس با خود داشته باشد مردم او را دوست می دارند، برای مثال (خط چو دمید بر لبت مهر دلم زیاده شد / نام خطت از آن زمان مهر گیاه کرده ام (کمال خجندی- مجمع الفرس - مهرگیاه) بلادانه، شابیزک، گیاهی که برگ های آن همیشه رو به آفتاب است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مارکیز
تصویر مارکیز
عنوان اشرافی زنانه در بعضی از کشورهای اروپا، همسر مارکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارگیر
تصویر بارگیر
بار گیرنده، بار برنده، بردارندۀ بار، اسب و هر حیوان بارکش، کشتی، ارابه، اتومبیل یا هر وسیلۀ نقلیۀ باری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارگشا
تصویر کارگشا
کسی که به دیگری کمک می کند و کار او را راه می اندازد، آنکه مشکل کسی را برطرف می سازد، گشایندۀ کار، دلال، واسطه، خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاردیا
تصویر کاردیا
منفذی در ناحیۀ بالایی معده که به مری متصل می شود، فم المعده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مارگیر
تصویر مارگیر
کسی که مارهای زنده را صید می کند، کسی که با معرکه گیری و نشان دادن مار به مردم پول جمع می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارکیا
تصویر کارکیا
پادشاه، فرمانروا، سرور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زهرگیا
تصویر زهرگیا
گیاه زهردار، گیاه سمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مارگیاه
تصویر مارگیاه
مارچوبه، گیاهی علفی و پایا با ساقه های ترد و گوشتی که مصرف خوراکی دارد، هلیون، هلیوم، اسفراج، مارگیاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شترگیا
تصویر شترگیا
خارشتر، گیاهی خاردار با گل های خوشه ای سرخ یا سفید، برگ های کرک دار، تیغ های نوک تیز و طعم تلخ که در طب قدیم برای مداوای بیماری های جهاز هاضمه، سرطان و طاعون به کار می رفت
اشترگیا، راویز، کستیمه، کسیمه، شترخار، اشترخار، خاراشتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مارکیوا
تصویر مارکیوا
گیاهی با ساقه های بلند، گل های سرخ و میوه ای مانند فندق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارگین
تصویر بارگین
پارگین، گودالی که آب های کثیف و گندیده در آن جمع می شود، منجلاب، گندآب
فرهنگ فارسی عمید
کارکیا، به معنی پادشاه و وزیر و کارفرما و کاردان باشد و هر یک از عناصر اربعه را نیز گفته اند، (برهان)، و رجوع به کارکیا شود
لغت نامه دهخدا
افسونگرمار، (ناظم الاطباء)، که مار گیرد، مار گیرنده، مارافسای، مارافسار، مارافسان، افسونگر، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، حاو، حواء، (منتهی الارب) :
مار است این جهان وجهانجوی مارگیر
از مارگیر مار برآرد همی دمار،
عمارۀ مروزی (از امثال و حکم دهخدا، ج 3 ص 1384)،
گر از دشت قحطان یکی مارگیر
شودمغ ببایدش کشتن به تیر،
فردوسی،
مارگیری رفت سوی کوهسار
تا بگیرد او به افسونهاش مار،
مولوی،
مار است حرص دنیا دنبال آن مرو
دانی که چیست عاقبت حرص مارگیر،
؟ (امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 145)،
تکیه بر مال جهان هرگز کسی چون من نکرد
مال من چون مار گشت و من بسان مارگیر،
(امثال و حکم ایضاً)،
- امثال:
مارگیر را آخر مار کشد، نظیر: سبو به راه آب می شکند، (امثال و حکم دهخدا، ج 3 ص 1387)،
، کسی که مارهای زنده را بگیرد و در جعبه ها کند و با معرکه گیری و نشان دادن آنها بمردم روزگار گذراند، (فرهنگ فارسی معین)، کنایه از محیل و مکار، (آنندراج) (از ناظم الاطباء) :
حرف زنار سر زلف تو ورد زاهد است
از کجا این مارگیر آموخت افسون مرا،
ملامحمدصالح شوشتری (از آنندراج)،
آخر رقیب سالوس آن طرۀ رسا را
ترسم بدست آرد از لب که مارگیر است،
اسماعیل ایما (از آنندراج)،
،
یکی از گونه های کبر، توضیح اینکه این گیاه را ’خیارشنگ’ نیز نامند، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
نباتی است قریب به دو ذرع و برگ آن شبیه به برگ بید و گل آن زرد و قبۀ آن شبیه به سرمار، منبت آن آذربایجان است، (آنندراج) (انجمن آرا)، مارچوبه، (فرهنگ فارسی معین)، اسم فارسی نباتی است قریب به دو ذرع، برگش شبیه به برگ بید و گلش زرد و قبه ای شبیه به سرمار و منبتش حریم جبال آذربایجان و اکثر از متوطنین آنجا یکدرهم او را کوبیده در شورباکرده می خورند و دیگر از گزیدن مار و هوام متضرر نمی شوند، (تحفۀ حکیم مؤمن)، و رجوع به همین کتاب و مارگیا شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
مهرگیاه. مقابل زهرگیا:
زمین ز لطف تو گر آب یابدی شودی
برفق مهرگیا هرچه هست زهر گیاش.
سنائی.
سرو چون مهرگیا زیرزمین حصن گرفت
در حصنش به سواران ثغر بگشائید.
خاقانی.
مهربانی ز من آمد وگرم عمر نماند
بر سر تربت سعدی بطلب مهرگیا را.
سعدی.
مهرگیای عهد من تازه ترست هر زمان
ور تو درخت دوستی از بن و بیخ برکنی.
سعدی.
هر قدر خط تو افزود مرا مهر فزود
سبزه خط تو و مهرگیا هر دو یکی است.
میرزا صائب (از آنندراج).
هر دوست نما نه آشنا می باشد
کی زهرگیا مهرگیا می باشد.
میرالهی (از آنندراج).
باغبان تا سر مهرش همه با هرزه گیاست
گل خزان می شود و مهرگیا می میرد.
شهریار.
رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بارگین
تصویر بارگین
پارگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارگین
تصویر پارگین
گند آب، منجلاب
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است ازتیره بادنجانیان که علفی است و غالباآنرا یکی او گونه های گیاه بلادون (بلادانه) محسوب میدارند. این گیاه دارای ریشه ضخیم و گوشت دار و غالبا دو شاخه است و شکل ظاهری ریشه شباهت به هیکل آدمی دارد (تنه و دوپا) و بهمین جهت افسانه های مختلف بین ملل درمورداین گیاه ازقدیم رواج یافته است. برگهایش نسبه بزرگ و مستقیمااز ریشه جدا میشوند. گلهایش برنگهای سفید و صورتی وقرمز و بنفش دیده شده اند. گونه های مختلف این گیاه درسواحل رودخانه های مناطق بحرالرومی بفراوانی میرویند خصوصا در جزیره صقلیه (سیسیل) و کالابر. اثر داروئی و درمانی این گیاه کاملا شبیه گیاه بلادون است ولی بااثری شدیدتر یبروح. یبروح الصنم سراج القطرب تفاح المجانین لقاح البری لفاحه لفاح سراج القطربل سگ شکن مندغوره مندراغوره تفاح الجن سابیزک سابیزج عبدالسلام انسان کوکی آدم کوکی اشترنگ سگ کن سگ کش منداغورس. مندغوره، گیاهی است از تیره بادنجانیان که پایااست و ارتفاعش بین یک تا یک متر ونیم است و دراماکن مرطوب و سایه دار مناطق مختلف کره زمین بخصوص نواحی مرکزی آسیا وجنوب اروپا و کریمه و قفقاز وآ سیای صغیر و ایران بحالت وحشی و خودرو میروید وممکنست بمنظور استفاده های طبی آنرا پرورش هم بدهند. ریشه اش دراز و منشعب به تقسیمات دوتایی شبیه گیاه قبلی (مندغوره) و ضحیم و گوشت دار و حنایی رنگ است. ساقه اش استوانه ایی ودر انتهادارای تقسیمات دوتایی یا سه تایی است. برگهایش منفرد و دارای دمبرگ کوتاه و بیضوی و نوک تیزاست ولی درقسمتانتهایی ساقه هر دوتا از برگها مجاور یکدیگر درآمده و اندازه های آنها نامساوی میشود. گلهایش منفرد و از کناره برگها خارج میگردد. کاسه گلش پایا است وجام گل قهوه یی رنگ مایل به بنفش است. میوه اش سته و ببزرگی یک گیلاس میاشد. میوه نارس آن سبز رنگ و پس از رسیدن قرمز و سیاه میشود. این گیاه را در حقیقت باید یکی از گونه های گیاه مندغوره که شرحش قبلاداده شده دانست. قسمتهای مورد استفاده این گیاه برگ و ریشه ومیوه و دانه آن است. قسمتهای مختلف آن شامل آلکالوئیدهای مهمی نظیر آتروپین و هیوسیامین و بلادونین و آتروپامین و آسپاراژین میباشد. مهرگیاه دارای اثرات درمانی بسیاراست و در موارد مختلف مورد استفاده قرار میگیرد. این گیاه در نواحی شمالی و شرقی ایران بفراوانی میروید و در تداول عامه بیشتر به مردم گیاه موسوم بلادون بلادانه بلادنا ست الحسن سیدحسنا گوزل عورت اوتی مردم گیاه مردم گیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مارگیر
تصویر مارگیر
افسونگر مار، مارگیرنده
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره سوسنیها و از دسته مارچوبه ها که گیاهی علفی و بالارونده و پایا وزیبا است. ارتفاعش بین 70 تا 90 سانتیمتر و دارای شاخه های تقریبا چوبی و صاف است که بحالت وحشی در غالب آب و هواها تکثیر حاصل کرده است وبسبب زیبابودن مورد توجه و پرورش قرار میگیرد. برروی ساقه های نازک واستوانه یی شکل این گیاه خطوط بسیار ظریف قابل تشخیص است. برگهای آن بصورت فلسهایی است که از بغل آنها شاخه های باریک و دراز بصورت دسته های 3 تا 8 تایی برنگ سبز دورهم گرد آمده از نظر شکل ظاهری به برگهایی نازک و ظریف شباهت دارند. گلهای مارچوبه در فاصله ماههای خرداد و تیر ظاهر میشوند و وضع آویخته ورنگ سبز مایل بزرد دارند. میوه اش قرمز و زیبا و محتوی دانه های متعدد است. ساقه های مارچوبه از سبزیهای خوراکی لذیذ و مطلوب است. از ساقه زیر زمینی این گیاه استفاده دارویی نیز بعمل میاید (دارای اثر مدر است)، از این گیاه در حدود 40 گونه شناخته شده که همه متعلق بنواحی گرم و معتدل کره زمینند. در ترکیب انساج این گیاه مواد مختلف از قبیل رزین قند مانیت آسپاراژین و املاح پتاسیم و غیره موجود است هلیون: کشک کشک الماز اسفرک اسفراج اسفاراج سپارک تاکرون خشب الحیه یرموع هلیوم جنجل ضغبوس اسفرج اسپراغس اسفرغس یرامیع صوف الحیر صمد اسفراک مار گیاه: گیرم که مارچوبه کند تن بشکل مار کو زهر بهر دشمن و کو مهره بهر دوست ک (خاقانی. عبد. 590)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مارگیری
تصویر مارگیری
عمل و شغل مارگیر
فرهنگ لغت هوشیار
دیدن مارگیر در خواب، بر زندگی آلوده و معاشرت با افراد فاسد دلالت دارد و ممکن است به رفتار نرم و آرام با دشمنان و راضی کردن آنها نیز تعبیر شود. خالد بن علی بن محد العنبری
فرهنگ جامع تعبیر خواب