جدول جو
جدول جو

معنی مارکیوا

مارکیوا
گیاهی با ساقه های بلند، گل های سرخ و میوه ای مانند فندق
تصویری از مارکیوا
تصویر مارکیوا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مارکیوا

مارکیوا

مارکیوا
اسم فارسی و ’نارکیوا’ نیز نامند، نبات او شبیه به درخت و در کنار آبها و زمین سخت می روید و شاخه های او بسیار و تا بقدر پنج ذرع و دیرشکن و برگش کوچکتر از برگ زیتون و نرم و گلش سرخ و شبیه به گل شب بوی و ثمرش در میان برگها و مانندفندق و مایل به سیاهی و در جوف آن دانۀ سیاه و بسیار نرم و قسمی از فلفل الماء است و چون کرسنه و بسیله و سایر حبوب را در آن جوشانیده خشک کنند طعم او رااز فلفل تمیز نمیتوانند کرد، (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا

نارکیوا

نارکیوا
غوزۀ خشخاش سیاه را گویند و به حذف الف آخر غوزۀ خشخاش سفید را و به عربی رمان السعال خوانند. (برهان قاطع). غوزۀ خشخاش سیاه. (آنندراج) (ناظم الاطباء). اسم فارسی است و معنی آن انار روباه است و آن را مارکیوا نیز گویند... و بعضی خشخاش زبدی و بعضی گویند خشخاش به اقسام آن است و بعضی گویند که آن خشخاش سیاه است خاصه و بعضی فلفل الماء دانسته اند. (فرهنگ نظام از محیط اعظم). آقای دکتر معین در برهان قاطع حاشیۀ ص 2094 آرد: ’نارکیوا ’’مارکیوا’ است و نزد ابن بیطار دو چیز است و از تعریف او ظاهرنمی شود که دو چیز باشد و نزد بعضی خشخاش زبدی است. ’تحفۀ حکیم مؤمن’. دزی گوید: ’نارکیوا’ (فارسی، نارگیوا) ’فولرس’، و در شرح ’مارکیونا’ گوید: مارکیونا نام نهالی که در ابن بیطار آمده، و آن در نسخ مختلف به صور مارکونا، مارکمونامارکبوا یاد شده و در نسخه ای آمده: مارکیوا اسم فارسی ذکره صاحب الفارسیه (الفلاحه افزوده شود) اما من چنین کلمه ای را در فرهنگهای فارسی نیافتم در محیط اعظم ذیل مارکیوا و نارکیوا و نیز در تحفۀ حکیم مؤمن ذیل نارکیوا آمده است. (حاشیۀ برهان قاطع ص 2094)
لغت نامه دهخدا

مامکاوا

مامکاوا
دهی از دهستان منکور است که در بخش حومه شهرستان مهاباد واقع است و 165 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

مارطیوس

مارطیوس
کانون اول. (از التفهیم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از 10 اسفند تا 10 فروردین. مارس. آذار. (یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا

مارسیقا

مارسیقا
به یونانی اترج است، (فهرست مخزن الادویه)، رجوع به اُترُج ّ در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا

ارکبوا

ارکبوا
جمع مذکر امر حاضر از رکوب سوار شوید: چونکه خواهد آب آید در سبو شاه گوید جیش جان را: ارکبوا، (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار