جدول جو
جدول جو

معنی مارگوس - جستجوی لغت در جدول جو

مارگوس
نویسندگان قدیم، مرغاب را مارگوس ضبط کرده اند، (از تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2189)، و رجوع به مرغاب شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مارگیر
تصویر مارگیر
کسی که مارهای زنده را صید می کند، کسی که با معرکه گیری و نشان دادن مار به مردم پول جمع می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماغگون
تصویر ماغگون
به رنگ ماغ، تیره، سیاه رنگ، برای مثال تا برآید لخت لخت از کوه میغ ماغگون / آسمان آبگون از رنگ او گردد خلنگ (منوچهری - ۶۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جارگون
تصویر جارگون
پوست جوز بویا، قشر دوم جوز بویا که در طب قدیم کاربرد دارویی داشته، بسباسه، بزباز
فرهنگ فارسی عمید
چکش، پتک، چاکوچ، (ناظم الاطباء)، چکش، (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(گالْ لِ گُ)
ریشه یا مادۀ مکرر مولیدن، ، عمل این دست آن دست کردن، عمل مس مس کردن، (یادداشت مؤلف)، عمل درنگیدن و تأخیر کردن:
برای تو مهان در انتظارند
سبک تر رو چرا در مول مولی،
مولوی،
منتظر در غیب جان مرد و زن
مول مولت چیست زوتر گام زن،
مولوی،
و رجوع به مول و مول مول زدن و مول مول کردن شود،
کلمه امر یعنی باش و درنگ کن و به جائی مرو، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَءْ)
ناامید و بی امید. (ناظم الاطباء). میئوس. نومید. و رجوع به میئوس و یأس شود
لغت نامه دهخدا
(مَءْ)
انس گرفته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : ساحت ولایتش به وفود بر و برکت و وفور خصب نعمت مأهول و مأنوس. (المعجم چ دانشگاه ص 21و 22) ، آشنا و همدم و مصاحب و یار و رفیق و همراه و دوست، رام و خانگی. (ناظم الاطباء). آموخته. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- مأنوس الاستعمال، هر چیزی که بیشتر اوقات استعمال شود وهر چیز قدیم و عمومی. (ناظم الاطباء).
- مأنوس شدن، انس گرفتن و رام شدن و خانگی و اهلی شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَءْ)
دیوانه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آنکه عقل وی شوریده و آشفته گشته یا از بین رفته باشد. (از اقرب الموارد) ، شیری که مسکۀ آن نه برآورده و مزۀ آن تلخ شده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). شیری که کرۀ آن را بیرون نیاورده و مزۀ آن تلخ شده باشد و از تلخی نوشیده نشود. (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
به لغت یونانی و بعضی گویند به سریانی رازیانۀ بستانی باشد و آنرا ’بادیان’ هم می گویند، (برهان) (آنندراج)، معرب از لاتینی ’ماری تی موم’ و قسمی رازیانۀ آبی است و آن را کاکله نیز گویند، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
دوک راگوز ومارشال فرانسوی (1774-1852 میلادی) او حاکم ولایت ’ایلیرین’ بود و در پرتقال و لایپزیک جنگ کرد و در حوادث سال 1814 در شمار افراد ممتاز محسوب گردید. پس از آنکه متحدان، پاریس را اشغال کردند بطور محرمانه با آنان در نحوۀ کناره گیری ناپلئون از سلطنت و دیگر امور اجتناب ناپذیر موافقت کرد. او خاطرات خود را بصورت کتابی درآورد. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
سلسله جبالی است که امروزه ترکان آن را قراجه داغ (کوههای سیاه) می خوانند و از نزدیکی فرات تا کنار دجله ممتد بوده است، (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 10)
لغت نامه دهخدا
نام طبیبی یونانی، (از الفهرست ابن الندیم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
افسونگرمار، (ناظم الاطباء)، که مار گیرد، مار گیرنده، مارافسای، مارافسار، مارافسان، افسونگر، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، حاو، حواء، (منتهی الارب) :
مار است این جهان وجهانجوی مارگیر
از مارگیر مار برآرد همی دمار،
عمارۀ مروزی (از امثال و حکم دهخدا، ج 3 ص 1384)،
گر از دشت قحطان یکی مارگیر
شودمغ ببایدش کشتن به تیر،
فردوسی،
مارگیری رفت سوی کوهسار
تا بگیرد او به افسونهاش مار،
مولوی،
مار است حرص دنیا دنبال آن مرو
دانی که چیست عاقبت حرص مارگیر،
؟ (امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 145)،
تکیه بر مال جهان هرگز کسی چون من نکرد
مال من چون مار گشت و من بسان مارگیر،
(امثال و حکم ایضاً)،
- امثال:
مارگیر را آخر مار کشد، نظیر: سبو به راه آب می شکند، (امثال و حکم دهخدا، ج 3 ص 1387)،
، کسی که مارهای زنده را بگیرد و در جعبه ها کند و با معرکه گیری و نشان دادن آنها بمردم روزگار گذراند، (فرهنگ فارسی معین)، کنایه از محیل و مکار، (آنندراج) (از ناظم الاطباء) :
حرف زنار سر زلف تو ورد زاهد است
از کجا این مارگیر آموخت افسون مرا،
ملامحمدصالح شوشتری (از آنندراج)،
آخر رقیب سالوس آن طرۀ رسا را
ترسم بدست آرد از لب که مارگیر است،
اسماعیل ایما (از آنندراج)،
،
یکی از گونه های کبر، توضیح اینکه این گیاه را ’خیارشنگ’ نیز نامند، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
بمعنی مارگیاه است که مارچوبه باشد و به عربی هلیون خوانند، (برهان)، مارچوبه، (از فرهنگ جهانگیری)، مارگیاه، مارچوبه و هلیون، (ناظم الاطباء)، و رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(طِ)
کانون اول. (از التفهیم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از 10 اسفند تا 10 فروردین. مارس. آذار. (یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
یکی از کنسولان روم قدیم بود که در 222 قبل از میلاد بدان مقام رسید و دوبار با آنیبال جنگیده سپاهیان او را درهم شکست و بدین واسطه ’تیغ روم’ لقب یافت. در سال 312 به ’سیراکوزا’ لشکر کشید و در آنجا نیز به فتوحاتی نائل آمد سپس در سال 210 با سپاهیان کارتاژ در محل کانوزیوم مصاف داد و بر آنان غالب شد ولی در سال 208 آنیبال او را به زبردستی هلاک ساخت. (از اعلام تمدن قدیم فوستل دو کلانژ)
لغت نامه دهخدا
(گُرْ گو)
پادشاه سالامین در زمان داریوش بزرگ. (از ایران باستان ج 1 ص 650)
لغت نامه دهخدا
قرن الثور، و قرن المعز را نیز نامند، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
نام عده ای از پادشاهان دانمارک و نروژ که مشهورترین آنان مانیوس هفتم اریکسون (1316-1374م،) است که از سال 1319 تا سال 1343 در نروژ و از سال 1319 تا سال 1365 در سوئد پادشاه بود و اتحاد دو شبه جزیره سوئد و نروژ را تحقق بخشید، (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
نام رودی بین دو تنگ در کیلیکیه، (ایران باستان چ 1 ص 1006)
لغت نامه دهخدا
سردار و سیاستمدار روم، (157-86 قبل از میلاد) وی فرزند خانواده ای ساده و بی جاه و جلال بود، او با ’متلوس’، یکی از سران اعیان روم درآویخت و خود را قهرمان مردم جلوه گر ساخت و مردم او را به کنسولی و جانشینی ’متلوس’ و سرداری سپاه آفریقا در جنگ با ’جوگورتا’ برگزیدند، او در سال 105 قبل از میلاد بر پادشاه ’نومیدها’ (جوگورتا) پیروز گردید، و سپس با درهم شکستن توتونها در سال 102 قبل از میلاد و ’سیمبرها’ بر وجهۀ ملی خود افزود ولی دستۀ اعیان به ریاست ’سولا’ که در شرق فاتح شده و موجب دور ساختن ماریوس از روم گردیده بود امتیازاتی بدست آوردند، چون ’سولا’ مجدداً از روم بسوی شرق رفت ماریوس به روم بازگشت و مخالفان خود را بکشت و مجدداً به مقام کنسولی رسید ولی هنوز مجلس نمایندگان را با خود موافق نساخته بود که درگذشت، (از لاروس)، و رجوع به تاریخ روم تألیف آلبرماله ترجمه زیرک زاده صص 50-1601 و اعلام تمدن قدیم فوستل دوکلانژ ترجمه نصراﷲ فلسفی شود
لغت نامه دهخدا
فالرغس، فارغوس، لقلق، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
نام ناحیۀ وسیعی از اقیانوس اطلس شمالی است
لغت نامه دهخدا
نوعی جلبک قهوه ای از تیره فوکاسه که در دریاهای مناطق انقلابی می روید
لغت نامه دهخدا
خواندمیر بنقل از روضهالصفا گوید: که جان موسوم به طارنوس بوده و اولاد و اعقاب او مادام که اوامر و نواهی الهی را مطیع و منقاد بودند در غایت رفاهیت روزگار میگذرانیدند و چون یک دور ثوابت نزدیک به انتها رسید، و مدّت یک دور ثوابت نزد حکماء اوایل، سی و ششهزار سال است و ابن الاعلم مدت آن را بیست وپنجهزارودویست سال یافته و محی الدین مغربی که قول او نزد علمای متأخرین حجت است بیست وچهارهزار سال گفته، آن جماعت تقریباً آغازعصیان و طغیان کرده منتقم جبار بعد از الزام حجت اکثر ارباب معصیت را به دارالبوار فرستاد، و بقیۀ ایشان را که ربقۀ اطاعت در رقبه داشتند بتجدید شریعتی عطا فرمود، (حبیب السیر چ 1 تهران ج 1 جزو 1 ص 7)
لغت نامه دهخدا
چهارگوش، چارگوشه ای، چهارضلعی، دارای چهارضلع، مربع، چارزاویه ای، دارای چهارزاویه، سطحی که اضلاع آن مساوی و زوایای آن عمود بر یکدیگر باشند، رجوع به چارگوشه و چهارگوشه شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان عشق آباد است که در بخش فدیشۀ شهرستان نیشابور واقع است و 217 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(رِ دَ)
قلعه ای است و در حال نصب و جر ماردین گویند. (منتهی الارب). قلعه ای است در جزیره ابن عمرو، این کلمه معرب به حروف است رفعش با واو و نصب و جرش بایاء می باشد گویند: هذه ماردون و رایت ماردین و مررت بماردین. (از اقرب الموارد). رجوع به ماردین شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ماغگون
تصویر ماغگون
سیاه و تیره
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی تازی گشته کاکله رازیانه آبی از گیاهان قسمی رازیانه که آن را رازیانه آبی و کاکله گویند
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره سوسنیها و از دسته مارچوبه ها که گیاهی علفی و بالارونده و پایا وزیبا است. ارتفاعش بین 70 تا 90 سانتیمتر و دارای شاخه های تقریبا چوبی و صاف است که بحالت وحشی در غالب آب و هواها تکثیر حاصل کرده است وبسبب زیبابودن مورد توجه و پرورش قرار میگیرد. برروی ساقه های نازک واستوانه یی شکل این گیاه خطوط بسیار ظریف قابل تشخیص است. برگهای آن بصورت فلسهایی است که از بغل آنها شاخه های باریک و دراز بصورت دسته های 3 تا 8 تایی برنگ سبز دورهم گرد آمده از نظر شکل ظاهری به برگهایی نازک و ظریف شباهت دارند. گلهای مارچوبه در فاصله ماههای خرداد و تیر ظاهر میشوند و وضع آویخته ورنگ سبز مایل بزرد دارند. میوه اش قرمز و زیبا و محتوی دانه های متعدد است. ساقه های مارچوبه از سبزیهای خوراکی لذیذ و مطلوب است. از ساقه زیر زمینی این گیاه استفاده دارویی نیز بعمل میاید (دارای اثر مدر است)، از این گیاه در حدود 40 گونه شناخته شده که همه متعلق بنواحی گرم و معتدل کره زمینند. در ترکیب انساج این گیاه مواد مختلف از قبیل رزین قند مانیت آسپاراژین و املاح پتاسیم و غیره موجود است هلیون: کشک کشک الماز اسفرک اسفراج اسفاراج سپارک تاکرون خشب الحیه یرموع هلیوم جنجل ضغبوس اسفرج اسپراغس اسفرغس یرامیع صوف الحیر صمد اسفراک مار گیاه: گیرم که مارچوبه کند تن بشکل مار کو زهر بهر دشمن و کو مهره بهر دوست ک (خاقانی. عبد. 590)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مارگیر
تصویر مارگیر
افسونگر مار، مارگیرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چارگون
تصویر چارگون
بسباسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جارگون
تصویر جارگون
بسباسه
فرهنگ لغت هوشیار