جدول جو
جدول جو

معنی مارکیوا - جستجوی لغت در جدول جو

مارکیوا
گیاهی با ساقه های بلند، گل های سرخ و میوه ای مانند فندق
تصویری از مارکیوا
تصویر مارکیوا
فرهنگ فارسی عمید
مارکیوا
اسم فارسی و ’نارکیوا’ نیز نامند، نبات او شبیه به درخت و در کنار آبها و زمین سخت می روید و شاخه های او بسیار و تا بقدر پنج ذرع و دیرشکن و برگش کوچکتر از برگ زیتون و نرم و گلش سرخ و شبیه به گل شب بوی و ثمرش در میان برگها و مانندفندق و مایل به سیاهی و در جوف آن دانۀ سیاه و بسیار نرم و قسمی از فلفل الماء است و چون کرسنه و بسیله و سایر حبوب را در آن جوشانیده خشک کنند طعم او رااز فلفل تمیز نمیتوانند کرد، (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماریا
تصویر ماریا
(دخترانه)
ایتالیایی از عبری، مریم، نام یکی از شاهزادگان اشکانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مارینا
تصویر مارینا
(دخترانه)
جویبار، آب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مارکی
تصویر مارکی
عنوان اشرافی مردانه در بعضی کشورهای اروپا بین دوک و کنت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارکیا
تصویر کارکیا
پادشاه، فرمانروا، سرور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مارکیز
تصویر مارکیز
عنوان اشرافی زنانه در بعضی از کشورهای اروپا، همسر مارکی
فرهنگ فارسی عمید
موافق، یهودیی رئیس کهنۀ افسس. وی هفت فرزند خود را علم سحر آموخت و چون آنان عجایب پولس رادیدند خواستند ارواح پلید دیوانگان را باسم عیسایی که پولس بنام او وعظ میکرد اخراج کنند، لکن آن دیوانگان بر ایشان افتاده جامه های ایشان میدریدند و آنان را مجروح میکردند، در نتیجه جمعی کثیر بعیسی ایمان آوردند. (اعمال رسولان 19:14-19) (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(یُ)
فیزیکدان فرانسوی (1620-1684م.) است که درباره قابلیت تراکم گازها مطالعات دقیقی کرده و قانون: ’در دمای ثابت، ظرفیت یک تودۀ گازی به نسبت معکوس فشارش تغییر می کند’ را کشف کرد که به نام خود او مشهور است. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
سردار و سیاستمدار روم، (157-86 قبل از میلاد) وی فرزند خانواده ای ساده و بی جاه و جلال بود، او با ’متلوس’، یکی از سران اعیان روم درآویخت و خود را قهرمان مردم جلوه گر ساخت و مردم او را به کنسولی و جانشینی ’متلوس’ و سرداری سپاه آفریقا در جنگ با ’جوگورتا’ برگزیدند، او در سال 105 قبل از میلاد بر پادشاه ’نومیدها’ (جوگورتا) پیروز گردید، و سپس با درهم شکستن توتونها در سال 102 قبل از میلاد و ’سیمبرها’ بر وجهۀ ملی خود افزود ولی دستۀ اعیان به ریاست ’سولا’ که در شرق فاتح شده و موجب دور ساختن ماریوس از روم گردیده بود امتیازاتی بدست آوردند، چون ’سولا’ مجدداً از روم بسوی شرق رفت ماریوس به روم بازگشت و مخالفان خود را بکشت و مجدداً به مقام کنسولی رسید ولی هنوز مجلس نمایندگان را با خود موافق نساخته بود که درگذشت، (از لاروس)، و رجوع به تاریخ روم تألیف آلبرماله ترجمه زیرک زاده صص 50-1601 و اعلام تمدن قدیم فوستل دوکلانژ ترجمه نصراﷲ فلسفی شود
لغت نامه دهخدا
(وُ)
نویسندۀ فرانسوی (1688- 1763 میلادی) او ابتدا به نوشتن آثار جدی آمیخته با کنایات مضحک و نگارش وقایع روزمره توجه داشت و سپس به تآتر و کمدی روی آورد. او در تدوین آثارش بعلت بکار بردن زبانی ساده و ظریف موجد سبکی بنام ’ماریووداژ’ گردید. او راست: غافلگیری عشق. ناپایداری مضاعف. بازی عشق و اتفاق. هبه... او دو کتاب داستان هم دارد که از کارهای عمده اوست و عبارتند از ’زندگی ماریان’ و ’روستائی تازه به دوران رسیده’. او به عضویت فرهنگستان فرانسه نائل گردید. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان رودبار است که در بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین واقع است و 201 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
بمعنی مارگیاه است که مارچوبه باشد و به عربی هلیون خوانند، (برهان)، مارچوبه، (از فرهنگ جهانگیری)، مارگیاه، مارچوبه و هلیون، (ناظم الاطباء)، و رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
سلطان محمد پسر کارکیا ناصرکیا پادشاه گیلان (از سال 851 هجری قمری تا 883 هجری قمری پادشاهی کرده) و کتاب کنز اللغات را محمد بن عبدالخالق بنام او کرده است، (ازفهرست کتاب خانه مدرسه عالی سپهسالار ج 2 ص 251)
سلطان احمد، از حکام لاهیجان: درآن منزل کارکیا سلطان احمد که سابقاً بپایۀ سریر اعلی آمده بود مشمول انواع انعام و اکرام، اجازت یافته روی بلاهجان نهاد، (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 568)
ناصر کیا پادشاه گیلان، (از فهرست کتاب خانه مدرسه عالی سپهسالار ج 2 ص 251)، و رجوع به کارکیا (سلطان محمد) شود
سلطان حسین حاکم گیلان، (از حبیب السیر ج 3 ص 345)
میرزاعلی حاکم گیلان، (از سعدی تا جامی ص 461)
لغت نامه دهخدا
پادشاه را گویند، (جهانگیری)، در گیلان حاکم و بزرگ را مینامیده اند و کیا نیز همین معنی را دارد و طایفه ای از حکام کیانیه سیادت داشته اند، (انجمن آرا)، مقلوب الاضافت است یعنی کیای کار بمعنی خداوند کارها که کارها بدو متعلق باشند و آن عبارت است از پادشاه و در برهان بکاف دوم فارسی بمعنی وزیر نوشته و بعضی اهل لغت بمعنی کارفرما و کاردار نیز نوشته اند، (غیاث) (آنندراج) :
ای معدن نور و صفاای شمس تبریزی بیا
کاین روح بی کار کیا بی تابش تو خامداست،
مولوی (ازآنندراج)،
، یک عنصر از عناصر اربعه
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جوی آب را گویند بلغت زند و پازند (!). (برهان) (آنندراج). و در لهجۀ آذری امروز ارخ گویند
لغت نامه دهخدا
(اَ رِ)
ولایتی در جنوب پرو که پیزار آن رابه سال 1540م. بنا کرد. دارای 58000 تن سکنه است
لغت نامه دهخدا
به یونانی اترج است، (فهرست مخزن الادویه)، رجوع به اترج ّ در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(طِ)
کانون اول. (از التفهیم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از 10 اسفند تا 10 فروردین. مارس. آذار. (یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان منکور است که در بخش حومه شهرستان مهاباد واقع است و 165 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کی وا)
غوزۀ خشخاش سیاه را گویند و به حذف الف آخر غوزۀ خشخاش سفید را و به عربی رمان السعال خوانند. (برهان قاطع). غوزۀ خشخاش سیاه. (آنندراج) (ناظم الاطباء). اسم فارسی است و معنی آن انار روباه است و آن را مارکیوا نیز گویند... و بعضی خشخاش زبدی و بعضی گویند خشخاش به اقسام آن است و بعضی گویند که آن خشخاش سیاه است خاصه و بعضی فلفل الماء دانسته اند. (فرهنگ نظام از محیط اعظم). آقای دکتر معین در برهان قاطع حاشیۀ ص 2094 آرد: ’نارکیوا ’’مارکیوا’ است و نزد ابن بیطار دو چیز است و از تعریف او ظاهرنمی شود که دو چیز باشد و نزد بعضی خشخاش زبدی است. ’تحفۀ حکیم مؤمن’. دزی گوید: ’نارکیوا’ (فارسی، نارگیوا) ’فولرس’، و در شرح ’مارکیونا’ گوید: مارکیونا نام نهالی که در ابن بیطار آمده، و آن در نسخ مختلف به صور مارکونا، مارکمونامارکبوا یاد شده و در نسخه ای آمده: مارکیوا اسم فارسی ذکره صاحب الفارسیه (الفلاحه افزوده شود) اما من چنین کلمه ای را در فرهنگهای فارسی نیافتم در محیط اعظم ذیل مارکیوا و نارکیوا و نیز در تحفۀ حکیم مؤمن ذیل نارکیوا آمده است. (حاشیۀ برهان قاطع ص 2094)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مارکیز
تصویر مارکیز
زن مارکی
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره سوسنیها و از دسته مارچوبه ها که گیاهی علفی و بالارونده و پایا وزیبا است. ارتفاعش بین 70 تا 90 سانتیمتر و دارای شاخه های تقریبا چوبی و صاف است که بحالت وحشی در غالب آب و هواها تکثیر حاصل کرده است وبسبب زیبابودن مورد توجه و پرورش قرار میگیرد. برروی ساقه های نازک واستوانه یی شکل این گیاه خطوط بسیار ظریف قابل تشخیص است. برگهای آن بصورت فلسهایی است که از بغل آنها شاخه های باریک و دراز بصورت دسته های 3 تا 8 تایی برنگ سبز دورهم گرد آمده از نظر شکل ظاهری به برگهایی نازک و ظریف شباهت دارند. گلهای مارچوبه در فاصله ماههای خرداد و تیر ظاهر میشوند و وضع آویخته ورنگ سبز مایل بزرد دارند. میوه اش قرمز و زیبا و محتوی دانه های متعدد است. ساقه های مارچوبه از سبزیهای خوراکی لذیذ و مطلوب است. از ساقه زیر زمینی این گیاه استفاده دارویی نیز بعمل میاید (دارای اثر مدر است)، از این گیاه در حدود 40 گونه شناخته شده که همه متعلق بنواحی گرم و معتدل کره زمینند. در ترکیب انساج این گیاه مواد مختلف از قبیل رزین قند مانیت آسپاراژین و املاح پتاسیم و غیره موجود است هلیون: کشک کشک الماز اسفرک اسفراج اسفاراج سپارک تاکرون خشب الحیه یرموع هلیوم جنجل ضغبوس اسفرج اسپراغس اسفرغس یرامیع صوف الحیر صمد اسفراک مار گیاه: گیرم که مارچوبه کند تن بشکل مار کو زهر بهر دشمن و کو مهره بهر دوست ک (خاقانی. عبد. 590)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مذکر امر حاضر از رکوب سوار شوید: چونکه خواهد آب آید در سبو شاه گوید جیش جان را: ارکبوا، (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مارکی
تصویر مارکی
عنوان نجبای اروپا بین دوک و کنت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارکیا
تصویر کارکیا
پادشاه، وزیر، کاردان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مارکی
تصویر مارکی
عنوان نجبای اروپا، بین دوک و کنت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مارکیز
تصویر مارکیز
زن مارکی
فرهنگ فارسی معین
بازاریاب
دیکشنری اردو به فارسی