قلعه ای است و در حال نصب و جر ماردین گویند. (منتهی الارب). قلعه ای است در جزیره ابن عمرو، این کلمه معرب به حروف است رفعش با واو و نصب و جرش بایاء می باشد گویند: هذه ماردون و رایت ماردین و مررت بماردین. (از اقرب الموارد). رجوع به ماردین شود
قلعه ای است و در حال نصب و جر ماردین گویند. (منتهی الارب). قلعه ای است در جزیره ابن عمرو، این کلمه معرب به حروف است رفعش با واو و نصب و جرش بایاء می باشد گویند: هذه ماردون و رایت ماردین و مررت بماردین. (از اقرب الموارد). رجوع به ماردین شود
نام دوایی است که آن را مروخوش گویند، بخار آن درد سر را نافع است، (برهان) (آنندراج)، نام دارویی که مرو خوش بو نیز گویند، (ناظم الاطباء)، معرب از یونانی مارن، (حاشیۀ برهان چ معین)، یکی از گونه های مریم نخودی، (فرهنگ فارسی معین)، و رجوع به ابن بیطار ج 4 ص 216 شود، سنگی است که آن را با سرمه در چشم کشند سفیدی را ببرد، (برهان) (آنندراج)، یک قسم سنگی که در سرکه حل کرده در داروهای چشم داخل کنند، (ناظم الاطباء)، سنگی است که دفع بیاض العین را مفید است، (نزههالقلوب)
نام دوایی است که آن را مروخوش گویند، بخار آن درد سر را نافع است، (برهان) (آنندراج)، نام دارویی که مرو خوش بو نیز گویند، (ناظم الاطباء)، معرب از یونانی مارن، (حاشیۀ برهان چ معین)، یکی از گونه های مریم نخودی، (فرهنگ فارسی معین)، و رجوع به ابن بیطار ج 4 ص 216 شود، سنگی است که آن را با سرمه در چشم کشند سفیدی را ببرد، (برهان) (آنندراج)، یک قسم سنگی که در سرکه حل کرده در داروهای چشم داخل کنند، (ناظم الاطباء)، سنگی است که دفع بیاض العین را مفید است، (نزههالقلوب)
ماسوا و فروتر و پائین تر، (ناظم الاطباء)، ماسوا و بمعنی فروتر نیز آمده، (غیاث) (آنندراج)، زیردست، مقابل مافوق، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، از ما (آنچه) + دون (فرودتر) آنچه فروتر است، آنچه فرود است: جمله بر خودحرام کرده بدی هرچه مادون کردگار عظیم، ناصرخسرو، آنکه کشتستم پی مادون من می نداندکه نخسبد خون من، مولوی، ، (اصطلاح اداری) به کارمندانی اطلاق می شود که در حوزۀ کار و اداره نسبت به فرد یا افراد دیگر شغل و درجۀ فرودتر و حقیرتر داشته باشند، آن افراد را نسبت به اینان مافوق گویند، از این روی ممکن است کسی مافوق عده ای و مادون عده ای دیگر باشد
ماسوا و فروتر و پائین تر، (ناظم الاطباء)، ماسوا و بمعنی فروتر نیز آمده، (غیاث) (آنندراج)، زیردست، مقابل مافوق، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، از ما (آنچه) + دون (فرودتر) آنچه فروتر است، آنچه فرود است: جمله بر خودحرام کرده بدی هرچه مادون کردگار عظیم، ناصرخسرو، آنکه کشتستم پی مادون من می نداندکه نخسبد خون من، مولوی، ، (اصطلاح اداری) به کارمندانی اطلاق می شود که در حوزۀ کار و اداره نسبت به فرد یا افراد دیگر شغل و درجۀ فرودتر و حقیرتر داشته باشند، آن افراد را نسبت به اینان مافوق گویند، از این روی ممکن است کسی مافوق عده ای و مادون عده ای دیگر باشد
دهی است از دهستان خبر بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در 70 هزارگزی جنوب باختری بافت سر راه مالرو خبر بدشت بر، محلی است کوهستانی و سردسیر و سکنۀ آن 180 تن و زبانشان فارسی و مذهبشان شیعه است آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه مالرو میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8) ده کوچکی است از دهستان هنزا بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت واقع در نه هزارگزی باختر ساردوئیه و یک هزارگزی جنوب راه مالرو ساردوئیه ببافت سکنۀ آن 100 تن است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی است از دهستان خبر بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در 70 هزارگزی جنوب باختری بافت سر راه مالرو خبر بدشت بر، محلی است کوهستانی و سردسیر و سکنۀ آن 180 تن و زبانشان فارسی و مذهبشان شیعه است آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه مالرو میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8) ده کوچکی است از دهستان هنزا بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت واقع در نه هزارگزی باختر ساردوئیه و یک هزارگزی جنوب راه مالرو ساردوئیه ببافت سکنۀ آن 100 تن است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
یاقوت در وصف آن نویسد: قلعۀ مشهوری است بر قلۀ کوه جزیره مشرف بردنیسر و دارا و نصیبین و پیش آن ربض بزرگی است که در آن بازارها و مدرسه ها و کاروانسرهاست و خانه هایش مانند پلکانهاست که هر خانه مشرف بر خانه زیرین است. (از معجم البلدان). نام شهری است میان سنجار و بغداد و قلعۀ آن شهباد نام دارد و جامه های مرغز ماردینی منسوب بدین شهر است. (از سفرنامۀ ابن بطوطه). این شهر از شهرهای کردستان و در دامنۀ جنوبی قراجه داغ واقع است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : نه ز هند و نه ز روم و نه ز چین نه زشام و نه عراق و ماردین. مولوی. و رجوع به حبیب السیرچ خیام ج 2 صص 491- 550 شود
یاقوت در وصف آن نویسد: قلعۀ مشهوری است بر قلۀ کوه جزیره مشرف بردنیسر و دارا و نصیبین و پیش آن ربض بزرگی است که در آن بازارها و مدرسه ها و کاروانسرهاست و خانه هایش مانند پلکانهاست که هر خانه مشرف بر خانه زیرین است. (از معجم البلدان). نام شهری است میان سنجار و بغداد و قلعۀ آن شهباد نام دارد و جامه های مرغز ماردینی منسوب بدین شهر است. (از سفرنامۀ ابن بطوطه). این شهر از شهرهای کردستان و در دامنۀ جنوبی قراجه داغ واقع است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : نه ز هند و نه ز روم و نه ز چین نه زشام و نه عراق و ماردین. مولوی. و رجوع به حبیب السیرچ خیام ج 2 صص 491- 550 شود
دوک راگوز ومارشال فرانسوی (1774-1852 میلادی) او حاکم ولایت ’ایلیرین’ بود و در پرتقال و لایپزیک جنگ کرد و در حوادث سال 1814 در شمار افراد ممتاز محسوب گردید. پس از آنکه متحدان، پاریس را اشغال کردند بطور محرمانه با آنان در نحوۀ کناره گیری ناپلئون از سلطنت و دیگر امور اجتناب ناپذیر موافقت کرد. او خاطرات خود را بصورت کتابی درآورد. (از لاروس)
دوک راگوز ومارشال فرانسوی (1774-1852 میلادی) او حاکم ولایت ’ایلیرین’ بود و در پرتقال و لایپزیک جنگ کرد و در حوادث سال 1814 در شمار افراد ممتاز محسوب گردید. پس از آنکه متحدان، پاریس را اشغال کردند بطور محرمانه با آنان در نحوۀ کناره گیری ناپلئون از سلطنت و دیگر امور اجتناب ناپذیر موافقت کرد. او خاطرات خود را بصورت کتابی درآورد. (از لاروس)
مقدونیه، ماقدونیا: ارسطو ... پس ازچندگاه به التماس فیلقوس به ماقدون رفته به تعلیم اسکندر قیام نمود، (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 165)، و رجوع به مادۀ بعد و ماقدونیا و مقدونیه شود
مقدونیه، ماقدونیا: ارسطو ... پس ازچندگاه به التماس فیلقوس به ماقدون رفته به تعلیم اسکندر قیام نمود، (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 165)، و رجوع به مادۀ بعد و ماقدونیا و مقدونیه شود
به لغت یونانی و بعضی گویند به سریانی رازیانۀ بستانی باشد و آنرا ’بادیان’ هم می گویند، (برهان) (آنندراج)، معرب از لاتینی ’ماری تی موم’ و قسمی رازیانۀ آبی است و آن را کاکله نیز گویند، (فرهنگ فارسی معین)
به لغت یونانی و بعضی گویند به سریانی رازیانۀ بستانی باشد و آنرا ’بادیان’ هم می گویند، (برهان) (آنندراج)، معرب از لاتینی ’ماری تی موم’ و قسمی رازیانۀ آبی است و آن را کاکله نیز گویند، (فرهنگ فارسی معین)