- مادرغر
- آنکه مادرش بدکار بوده، حرام زاده، مادربه خطا
معنی مادرغر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه مادرش تباهکار است حرامزداه فرزند زنا: کو که باشد هندوی مادر غری که طمع دارد بخواجه دختری... (مثنوی. نیک. 287: 6)
مادراندر، نامادری، زن پدر، زن پدر کسی غیر از مادر او، مایندر
مادر اندر: مهر فرزندی بر خواجه فکندست جهان این جهان مادر او نیست که مادندر اوست. (فرخی. د. 28)
کسی که مادرش را بقتل رسانیده: نرون امپراتور روم را مادر کش میخواندند
مادر زوجه شخص، مادر همسر (زن)
((~. خَ))
فرهنگ فارسی معین
کسی که عهده دار هزینه های همگانی یک گروه است و مبلغ آن را در پایان روز یا مراسم میان افراد سرشکن و از آنان دریافت می کند
مادر زوجۀ مرد
Maternity, Motherliness
maternidade
macierzyństwo
материнство
материнство
moederschap
Mutterschaft
maternidad
maternité
maternità
मातृत्व
মাতৃত্ব
keibuan
uzazi, uanguzi wa mama
אֵםּ , אימהות
การเป็นมารดา , การเป็นแม่
أمومةٌ , أمّومةٌ
مادریت
حرکت دادن، بیرون آوردن باد و باران از ابر، ونیز بمعنی پیشاب و شاش هم گویند
بسیار بارنده و ریزنده
شاش، ادرار، مایعی زرد رنگ مرکب از آب اسید اوریک نمک طعام و املاح دیگر که از طریق آلت تناسلی دفع می شود
شاش، پیشاب، بول، زهراب، پیشار، پیشیار، میزک، چامیز، چامیر، چامین، چمین، کمیز، گمیز، شاشه
وظیفه، مستمری، مقرری، ریختن
شاش، پیشاب، بول، زهراب، پیشار، پیشیار، میزک، چامیز، چامیر، چامین، چمین، کمیز، گمیز، شاشه
وظیفه، مستمری، مقرری، ریختن
رهگذر باد، بادگیر، بادرس، بادخن، خانۀ تابستانی، برای مثال و هرگه که تیره بگردد جهان / بسوزد چو دوزخ شود بادغر (خسروی سرخسی - شاعران بی دیوان - ۱۷۷)