مازه، ستون فقرات، در علم زیست شناسی ستونی مرکب از ۳۳ قطعه استخوان به نام مهره یا فقره که به طور عمودی بر روی هم قرار گرفته و در پشت انسان از زیر گردن تا پایین کمر جا دارد و در میان آن سوراخی است موسوم به مجرای فقراتی که نخاع یعنی دنبالۀ دماغ در آن قرار گرفته و در دو طرف دارای دو سوراخ کوچک تر است که اعصاب نخاعی و شرائین در آن جا دارند، ستون مهره ها، تیرۀ پشت، پشت مازه
مازه، سُتون فَقَرات، در علم زیست شناسی ستونی مرکب از ۳۳ قطعه استخوان به نام مهره یا فقره که به طور عمودی بر روی هم قرار گرفته و در پشت انسان از زیر گردن تا پایین کمر جا دارد و در میان آن سوراخی است موسوم به مجرای فقراتی که نخاع یعنی دنبالۀ دماغ در آن قرار گرفته و در دو طرف دارای دو سوراخ کوچک تر است که اعصاب نخاعی و شرائین در آن جا دارند، سُتون مُهرِه ها، تیرِۀ پُشت، پُشت مازِه
استخوان نازک روی سرانگشت دست و پا ناخن به دندان ماندن: کنایه از انگشت به دهان ماندن، از فرط حیرت انگشت به دهان گرفتن، برای مثال بدیشان از غنیمت داد چندان / که خلقی ماند از آن ناخن به دندان (نزاری - لغت نامه - ناخن به دندان ماندن) ناخن زدن: چیزی را با ناخن خراشیدن، کنایه از دو به هم زنی ناخن کشیدن: چیزی را با ناخن خراشیدن، کنایه از دو به هم زنی، ناخن زدن
استخوان نازک روی سرانگشت دست و پا ناخن به دندان ماندن: کنایه از انگشت به دهان ماندن، از فرط حیرت انگشت به دهان گرفتن، برای مِثال بدیشان از غنیمت داد چندان / که خلقی ماند از آن ناخن به دندان (نزاری - لغت نامه - ناخن به دندان ماندن) ناخن زدن: چیزی را با ناخن خراشیدن، کنایه از دو به هم زنی ناخن کشیدن: چیزی را با ناخن خراشیدن، کنایه از دو به هم زنی، ناخن زدن
خمیری که از آهک و خاکستر درست می کردند و در ساختمان ها خصوصاً در حوض ها، آب انبارها و گرمابه ها برای بند کشی به کار می رفته، ساروج، چارو، صاروج، صهروج
خمیری که از آهک و خاکستر درست می کردند و در ساختمان ها خصوصاً در حوض ها، آب انبارها و گرمابه ها برای بند کشی به کار می رفته، ساروج، چارو، صاروج، صَهروج
ساروج. (جهانگیری). و آن چیزی باشد که آهک داخل آن سازند و کارفرمایند. (برهان)... که در حوض و حمام کار کنند. (انجمن آرا) (آنندراج). سارو. چارو. ساروج. صاروج، روح حیوانی (؟). (از شعوری ج 2 ورق 70)
ساروج. (جهانگیری). و آن چیزی باشد که آهک داخل آن سازند و کارفرمایند. (برهان)... که در حوض و حمام کار کنند. (انجمن آرا) (آنندراج). سارو. چارو. ساروج. صاروج، روح حیوانی (؟). (از شعوری ج 2 ورق 70)
مرکز دهستان شاخنات، بخش درمیان، شهرستان بیرجند واقع در 87هزارگزی باختر در میان و 30 هزارگزی خاور شاهراه مشهد به زاهدان. کوهستانی و آب و هوای آن معتدل، جمعیت آن: 1055 تن. آب آن از قنات و محصولات آن غلات و لبنیات است. شغل سکنۀ آن زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9). نام خره ای در قاینات و قراء ذیل بدانجاست: فورخواست، آسیابان، دره عباس، رجنوک درخش، مزرعۀ ملا، برندود، سرخنگ، خو، مناوند، منند، تخته بان، کوشکک سرچاه، کبودان، واشان، مزرعۀ شاخن، در نزهه القلوب آمده است: ولایتی است (از قهستان) ، چند پاره دیه مختصر و بلوک فشارود و همچنین موضعی چند است و به آب و هوای و محصول مانند دیگر ولایات آن. (نزهه القلوب مقالۀ سوم ص 144). در کتاب سرزمینهای خلافت شرقی تألیف لسترنج آمده است: در این ناحیه (بیرجند و قاینات) ، دهکده های خوب وجود داشته که حمدالله مستوفی به یکی از آنها موسوم به ’شاخن’ اشاره نموده گوید در کنار فشارود است. این دهستان هنوز باقی و در سه روز راه جنوب خاوری قاین قرار دارد. (ترجمه سرزمینهای خلافت شرقی ص 387). و رجوع به شاخن شود مزرعۀ شاخن، قریه ای از خرۀ شاخن در قاینات
مرکز دهستان شاخنات، بخش درمیان، شهرستان بیرجند واقع در 87هزارگزی باختر در میان و 30 هزارگزی خاور شاهراه مشهد به زاهدان. کوهستانی و آب و هوای آن معتدل، جمعیت آن: 1055 تن. آب آن از قنات و محصولات آن غلات و لبنیات است. شغل سکنۀ آن زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9). نام خره ای در قاینات و قراء ذیل بدانجاست: فورخواست، آسیابان، دره عباس، رجنوک درخش، مزرعۀ ملا، برندود، سرخنگ، خو، مناوند، منند، تخته بان، کوشکک سرچاه، کبودان، واشان، مزرعۀ شاخن، در نزهه القلوب آمده است: ولایتی است (از قهستان) ، چند پاره دیه مختصر و بلوک فشارود و همچنین موضعی چند است و به آب و هوای و محصول مانند دیگر ولایات آن. (نزهه القلوب مقالۀ سوم ص 144). در کتاب سرزمینهای خلافت شرقی تألیف لسترنج آمده است: در این ناحیه (بیرجند و قاینات) ، دهکده های خوب وجود داشته که حمدالله مستوفی به یکی از آنها موسوم به ’شاخن’ اشاره نموده گوید در کنار فشارود است. این دهستان هنوز باقی و در سه روز راه جنوب خاوری قاین قرار دارد. (ترجمه سرزمینهای خلافت شرقی ص 387). و رجوع به شاخن شود مزرعۀ شاخن، قریه ای از خرۀ شاخن در قاینات
دروغگوی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (غیاث). کاذب. دروغزن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، مؤنت کشنده و بار کشنده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، سورتهای قرآن که هریک کمابیش صد آیت است چون یونس و هود و یوسف و بنی اسرائیل و کهف و مانند آن. و این مأخوذ است از قول رسول: اعطیت مکان الزبور المائن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
دروغگوی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (غیاث). کاذب. دروغزن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، مؤنت کشنده و بار کشنده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، سورتهای قرآن که هریک کمابیش صد آیت است چون یونس و هود و یوسف و بنی اسرائیل و کهف و مانند آن. و این مأخوذ است از قول رسول: اعطیت مکان الزبور المائن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
مرد شوخ چشم و بی باک در قول و فعل، گویا روی درشت و سخت دارد. ج، مجّان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). مرد بی باک در قول و فعل یا آنکه پروا ندارد از آنچه می کند و می گوید. (از اقرب الموارد). ناپاک. ج، مجّان. (مهذب الاسماء). بمعنی فاسق است که پروا ندارد از آنچه می گوید و می کند و فعل او بر نهج فعل فساق است. (از تعریفات جرجانی)
مرد شوخ چشم و بی باک در قول و فعل، گویا روی درشت و سخت دارد. ج، مُجّان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). مرد بی باک در قول و فعل یا آنکه پروا ندارد از آنچه می کند و می گوید. (از اقرب الموارد). ناپاک. ج، مُجّان. (مهذب الاسماء). بمعنی فاسق است که پروا ندارد از آنچه می گوید و می کند و فعل او بر نهج فعل فساق است. (از تعریفات جرجانی)
قریه ای به هرات دارای میوه های نیکو. (چهارمقاله چ قزوینی ص 31) : و میوه های مالن و کروخ در رسید که امثال آن در بسیار جایها بدست نشود. (چهارمقاله با تعلیقات معین ص 49). و رجوع به مالین و مالان شود
قریه ای به هرات دارای میوه های نیکو. (چهارمقاله چ قزوینی ص 31) : و میوه های مالن و کروخ در رسید که امثال آن در بسیار جایها بدست نشود. (چهارمقاله با تعلیقات معین ص 49). و رجوع به مالین و مالان شود
جای امن، پناهگاه و جای سلامت پناهگاه بولجار خرسند گاه شادیپناه، آستانه پیشوا جای امن جای سلامت پناهگاه: و مستعدان حصول معرفت را از تیه حیرت و بیدای جهالت بمرتع عرفان ومامن ایمان اوراه نمود. یا مامن رضا. جای امن و خشنودی: امروز کس نشان ندهد بر بسیط خاک مانند آستان درت مامن رضا. (سعدی)، مشهد رضوی
جای امن، پناهگاه و جای سلامت پناهگاه بولجار خرسند گاه شادیپناه، آستانه پیشوا جای امن جای سلامت پناهگاه: و مستعدان حصول معرفت را از تیه حیرت و بیدای جهالت بمرتع عرفان ومامن ایمان اوراه نمود. یا مامن رضا. جای امن و خشنودی: امروز کس نشان ندهد بر بسیط خاک مانند آستان درت مامن رضا. (سعدی)، مشهد رضوی
مکان اخذ، جایی که چیزی رااز آن گیرند، محل صدور چیزی، جمع ماخذ، خاستگاه ها سرچشمه ها سرچشمه خاستگاه گرفتگاه، روش جمع ماخذ منابع سرچشمه ها: ماخذ تحقیقات تاریخی. جایی که از آن چیزی گیرند، مسلک روش، منبع اساس: ماخذ این قول کتاب... است جمع ماخذ
مکان اخذ، جایی که چیزی رااز آن گیرند، محل صدور چیزی، جمع ماخذ، خاستگاه ها سرچشمه ها سرچشمه خاستگاه گرفتگاه، روش جمع ماخذ منابع سرچشمه ها: ماخذ تحقیقات تاریخی. جایی که از آن چیزی گیرند، مسلک روش، منبع اساس: ماخذ این قول کتاب... است جمع ماخذ